به کسی اعتماد کن که اندوه پنهان شده در لبخندت، عشق پنهان شده در خشمت و معنای حقیقیِ سکوتت را بفهمد...
به کسی اعتماد کن که اندوه پنهان شده در لبخندت، عشق پنهان شده در خشمت و معنای حقیقیِ سکوتت را بفهمد...
هیچکس چیزی به آدمی نمیدهد مگر خود او.
و هیچکس چیزی از آدمی دریغ نمیدارد مگر خود او.
«بازی زندگی» یک بازی انفرادی است.
اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهدشد .
فرق چوب و عود را آتش معلوم میکند!
هر دو دود میکنند؛
اما یکی راه نفس را میبندد...
دیگری فضا را معطّر میکند...
خشم همان آتش است!
چوب یا عود بودن آدمی به وقت
خشم آشکار می شود
جملگی در حکم سه پروانه ایم
در جهان عاشقان، افسانه ایم
اولی خود را به شمع نزدیک کرد
گفت: آری من یافتم معنای عشق
دومی نزدیک شعله بال زد
گفت: حال، من سوختم در سوز عشق
سومی خود داخل آتش فکند
آری آری این بود معنای عشق
عطار
نمیدونم قد ما کوتاه بود یا
قدیما برف بیشتر میومد!
نمیدونم دل ما خوش بود یا
قدیما بیشتر خوش میگذشت!
نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا
ما مریض نبودیم!
نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا
توقع ها پایین بود!!
نمیدونم همه چی داشتیم یا
چشم و هم چشمی نداشتیم !
نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم
یا الان وقت نداریم !
نمیدونم چی داشتیم ؛
چی نداشتیم
ولی روزای خوبی داشتیم ...👌🏻
این یکی از تابلوهای ماندگار نقاشی جهان است، نقاش آن شخصی به نام فیودور روتشینکوف است.
که در آن پسر بچه ای از مدرسه برگشته و مردود شده است.
برادر کوچکتر که غرق جهل کودکی است ، به عنوان یک رقیب به او نگاهی مسخره آمیز دارد.
خواهر بزرگتر ، گرفتار غرور زیبایی خویش است، به او نگاهی تحقیر آمیز دارد.
مادر نیز که مملو از مهر مادری است به او نگاهی ملامت آمیز و گلایه مند دارد.
سگ با حرکت خود به آنها می گوید که من او را همین گونه که هست دوست دارم، و من عاشق ذات وجودیش هستم، و نه عاشق اعتبارات مادی و دنیوی!
نام تابلو " با من همانند سگ رفتار کنید"
در زندگی از چیزهای زیادی میترسیدم و نگران بودم، تا اینکه آنها را تجربه کردم و حالا ترسی از آنها ندارم
از "نفرت" میترسیدم
یاد گرفتم "به هر حال هر کسی نظری دارد"
از "تنهایی" میترسیدم
یاد گرفتم "خود را دوست بدارم"
از "شکست" میترسیدم
یاد گرفتم "تلاش نکردن یعنی شکست"
از "درد" میترسیدم
یاد گرفتم "درد کشیدن برای رشد روح لازم است"
از "سرنوشت " میترسیدم
یاد گرفتم "من توان تغییر آن را دارم"
و در آخر از "تغییر" میترسیدم
تا اینکه یاد گرفتم حتی زیباترین پروانه ها هم قبل از پرواز کرم بودند و "تغییر آنها را زیبا کرد"
کوچیکتر که بودیم بی دلیل میخندیدیم
بی بهونه گریه میکردیم ؛
صبوری حالیمون نبود ...
بی دلیل شاد بودیم ...
شاید سنمون ۲ رقمی هم نشده بود ها
اما معرفتمون بی رقم بود ،
اما این روزا، بد شدیم !
درِ کلاس معرفت رو بستیم ،
پُلمپش کردیم ...
برای بخشیدن دنبال دلیل میگردیم !
از بلند خندیدن هراس داریم که نکنه نیمه شب گوش های همسایه رو اذیت کنه ...
از گریه کردن هم میترسیم که نکنه دشمنمون از دور ما رو ببینه و از ته دل شادی کنه ...
" ما آدما این روزا عجیب از بچگیمون، فاصله گرفتیم "
افرادی که اجتناب میکنند از تنهایی و خلوت خود، ترس از مواجه شدن با خویش را دارند!
افرادی که امنیت و صلح درونی با خود ندارند از، تنهایی خود میترسند.
خودشان را در کارهایی مشغول میکنند که این خلوت هیچ وقت صورت نگیرد.
کار کردن افراطی، رابطه های عاطفی مکرر و زیاد، گذراندن وقت و افراطی عمل کردن در شبکه های اجتماعی،حواس پرتی های دائمی!
این ها همه اجتناب از خود و دنیای درون است.
هیچ هم آغوشی غیر از سکوت و خلوت با خود مارا به ژرف ترین شناخت و خلوص نمیبرد.
چرا پیامبر فرمود: «یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.»؟
جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی میشه هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس میگه: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمیشه. این بی ادبی است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس میگه: «تعجبی نداره. تو سئوالت رو درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش میره و می پرسه « وقتی در حال سیگار کشیدنم می تونم دعا کنم؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می ده: «مطمئناً، پسرم.
مطمئناََ
...
حالت امروزی تر:
کسی که نماز میخونه و روزه میگیره ، میتونه اختلاس و دزدی کنه؟ نه!
کسی که اختلاس و دزدی میکنه، میتونه نماز بخونه؟ بله مطمئناً!
پس باید سوال رو درست پرسید!!!