سلام سال نو مبارک
ان شاءالله سال خوبی در پناه حق تعالی سپری کنیم
بنا به درخواست شما عزیزان قالب وبلاگ به قبل برگشت... با تشکر از همراهی شما
سلام سال نو مبارک
ان شاءالله سال خوبی در پناه حق تعالی سپری کنیم
بنا به درخواست شما عزیزان قالب وبلاگ به قبل برگشت... با تشکر از همراهی شما
حقیقت
نه به رنگ است ُ نه بو
نه به های است ُ نه هو
نه به این است ُ نه او
نه به جام است ُ نه سبو
گر به این نقطه رسیدی؛
به تو سربسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جانِ جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر
به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطهی عشقی
همه اسرار نهانى
دقایقی را که به عیب جویی،
دیگران می گذرانیم،
اگر صرف،
اندیشیدن به عیبهای خود کنیم،
فایده های زیادی می بریم،
که کوچکترین آن خودشناسی است...
امیرالمومنین علی علیهالسلام:
عاقلترین مردم کسی است که
به عیبهای خویش بینا،
و از عیوب دیگران نابینا باشد.
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر آورد و گفت: وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار...
در بیشتر موارد مقصود از واژه «قبر» در واقع مسائل برزخ است؛ مانند : «ان القبر روضه من ریاض الجنة او حفرة من حفرالنار» بحارالانوار، ج 6، ص 159، روایت 19. «قبر یا روضه اى از ریاض بهشت و یا جایگاه پستى از جایگاه هاى آتش است». البته قبر برزخى و قبر خاکى یک ارتباط خاصى با هم دارند که مجال طرح آن نیست؛ ولى باید توجه داشت که عمده مسائل شب اول قبر و پس از آن، مرتبط با عالم برزخ است، نه قبر خاکى. نگا: عروج روح، ج 7، صص 69 و 114. بنابراین هم عذاب قبر و فشار آن و هم شادى ها و فراخى هاى آن، مرتبط با عالم برزخ بوده و با قالب بدن برزخى، صورت مى گیرد و قبر خاکى در این موارد، خصوصیتى ندارد. ازاین رو اگر مرده اى را بسوزانند، یا آن را بخورند، یا به دریا بیندازند و یا آن را مومیایى کرده و در محفظه هاى خاصى نگه دارند؛ باز هم مسائل شب اول قبر، فشار قبر، سؤال، مکافات و ... براى آنان خواهد بود و شب اول قبر آنها، همان شبى است که این بدن ها یا به دریا انداخته شد، یا طعمه حریق گشته و یا خوراک حیوانى قرار گرفته است. شب اول قبر شهیدانى که پس از مدت مدیدى، اجساد مقدس و مطهر آنان یافت مى شود؛ همان شبى است که در بیابان ها مانده اند. حضرت امیر علیه السلام مى فرماید: «فروگذار نمى شود احدى از مردم که در شرق و غرب زمین و دریا و صحرا هستند؛ مگر آن که فرشته هاى سؤال کننده، به ملاقات آنان خواهند رفت». علم الهدى، معاد و عدل، ص 100.
پرسشهای شب اول قبر :
نکیر و منکر نام دو فرشته عذاب است که
خالی شو، پُر میشوی..
قانع باش، غنی میشوی..
ساده باش، عمیق میشوی..
قضاوت نکن، عادل میشوی..
بنده خـدا باش، آزاد می شوی..
خــودت باش، بیهمتا میشوی..
ضعف خود را بپذیر ، قوی میشوی.
دوست داشتهباش، محبوبمیشوی..
تسلیم سرنوشت شو،
حاکم تقدیر میشوی..
سکوت پیشهکن،
همه چیز گویا میشود..
دخالت را رها کن،
هدایت آغاز میشود..
سخنت را کوتاه کن،
تأثیرش زیاد میشود..
برخود حکومت کن ،
از خود فراتر میروی..
به تاریکی ذهن آگاه شو،
روشنایی وجودت را فرا میگیرد..
ذهنت را در «هیچ کجا» متمرکز کن،
« همه چیز » در ذهنت جا میگیرد..
مرد سیرفروش گفت : قدری از این سیرها ببر که از سیر به سلامتی راهی ست.
و من به یاد آوردم که از سیری به دلیری هم راهی ست؛ زیرا که مولانا فرموده بود: دیده سیر است مرا ، جان دلیر است مرا، زَهره شیر است مرا ...
آدم سیر که باشد دلیر هم می شود، اما نه سیری معده، که سیری جان؛ گرسنگی، ضعف و زبونی می آورد؛ نه فقط گرسنگی تن که گرسنگی «من».
اما « گرسنگیِ من »حتی اگر همه جهان را هم بخورد ،برطرف نمی شود، زیرا که کوزه چشم حریصان به این آسانی ها پر نخواهد شد و سعدی بود که گفت: چشم تنگِ دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاکِ گور ...
«آز» تنها اسم یک رذیلت نیست در آدمی که قرن ها پیش در ادب فارسی نام دیوی بوده است که هر چه می خورده، سیر نمی شده است!
حرص و آز و سیری ناپذیری، بیماری سخت و صعب العلاجی ست که دارویی جز خرسندی ندارد و علاجش فهم داشته ها و قدر دانستن دارایی ها و نعمتها و فرصتهای خویش است.
مرد سیرفروش گفت: سیر ببر و سیر بخور و سیر باش،
اما از هر چه سیر شدی از زندگی سیر نباش!
عرفان نظرآهاری
هر کسی که قدم به زندگی شما می گذارد ، یک معلم است ...
حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشان تان داده است...
پس آگاهانه و با آرامش با اطرافیان رفتار کنید و از تنش و درگیرى و بحث بپرهیزید...
هرگز فکر نکنید که اگر
فلان مرحله زندگی بگذرد،همهچیز درست میشود...
از همه چالشها لذت ببرید؛
هنر زندگی، دوست داشتن مسیر زندگی است...
خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد...!
سنش را نپرسید،
او خودش را در اوج جوانی اش جا گذاشته،
جایی که دخترانگی هایش هنوز نفس می کشید...
جایی که هنوز به رسم ایثار و نجابت، "مادر" نشده بود...
آنجا که هنوز خودش را به خاطر داشت...
شما را جانِ تمامِ پاکی ها
از یک مادر، سنش را نپرسید...
او فداکارترین موجود این جهان خاکیست...
باورکنید.... از روزی که مادر شد
دیگر خودش را زندگی نکرد...
او نمی داند چند بهار از دخترانگی اش گذشته...
او را همان دخترکی بدانید
که دارد.. برای عروسکش؛
مادری می کند!
به کسی اعتماد کن که اندوه پنهان شده در لبخندت، عشق پنهان شده در خشمت و معنای حقیقیِ سکوتت را بفهمد...