.::التماس دعا::.

يكشنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۱۹ ق.ظ پوریا قلعه
سطح آب...

سطح آب...

اولین قدم برای یاد گرفتن شنا، نترسیدن از آب و رها شدن است.
مربی همیشه می‌گوید: بپر، خودتو رها کن، زیر آب چشماتو باز کن، بعد خودت آروم آروم برمی‌گردی به سطح آب.
شرط اول، همان دست و پا نزدن است.
گاهی باید واقعاً بی‌خیال شد و رفت گوشه‌ای نشست.
باید بی‌خیالِ دست و پا زدن شد.

گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند.
شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به
سطح آب...
به زندگی..
به بی خفگی...

۲۵ دی ۰۱ ، ۱۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۲۳ ق.ظ پوریا قلعه
چند جمله کوتاه

چند جمله کوتاه

یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد، دستان کسی را نگیرم!
جیب هایم مطمئن ترند.!!

دنیا رو می بینی؟ حرف حرف میاره،
پول پول میاره، خواب خواب میاره.
ولی 'محبت'، "خیانت" میاره!

کاش همه میدانستن دل بستن به
"کلاغی که "دل" دارد، بهتر است
از "طاوسی که زیبایی" دارد!!

کاش میشد انگشت را تا ته حلق
فرو کرد و بعضی دلبستگی ها را
یکجا بالا آورد!!!!

وفاداری آدم ها رو "زمان"
اثبات می کنه نه "زبان"!!!

زندگى به من آموخت : که"هیچ چیز
از هیچ کس بعید نیست"!!!!

این جمله رو هرگز فراموش نکن :
"برای دوستت دارم بعضی ها؛
"مرسی" هم زیاد است!

۲۵ دی ۰۱ ، ۰۹:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۰۸:۰۴ ب.ظ پوریا قلعه
کوره رنج

کوره رنج

آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا" به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟
آهنگر، سر به زیر آورد و گفت:
وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار!

۲۴ دی ۰۱ ، ۲۰:۰۴ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۲۶ ب.ظ پوریا قلعه
جماعت فضول

جماعت فضول

تا وقتی کوچکی و نمی‌توانند به خودت حرفی بزنند، به پر و پای پدر و مادرت می‌پیچند که چرا لباس بچه‌تون اینطوره؟
چرا مدرسه‌‌ش نگذاشتید؟ چرا دستشو به یه کاری بند نکردید؟
بعد که خودت بزرگ شدی، قدم به قدم تعقیبت می‌کنند، هی بیخ گوشِت ... می‌زنند:
 آقا جون زن بگیر، آدم که بی‌زن نمی‌شه، این شتریه که ...

بعد از تو می‌خواهند که بچه‌دار بشوی.
خب، تو از زور پیسی ناچار می‌شی تخم و ترکه پس بیندازی.

 میگی با یکی در دهنشونو می‌بندم، اما اونا که راضی نمی‌شوند. اگه دختره، یه برادر یا خواهر می‌خواد.

باز اگه دختر شد دست بردار که نیستند، باید یکی رو درست کنی که توی عزات، جلوی مردم بلند شه و بنشینه.
تازه اگه همشون پسر شدن، هان؟ یکی رو می‌خواهند که دنبال تابوتت شیون کنه، به سر و سینه‌اش بزنه، موهاشو بکنه.

 بعد میروند سر وقت شوهر دادن دخترهات یا زن دادن پسرت.
 روزی دو سه نفر پیدا می‌کنند.
بعد نوه ازت می‌خواهند و وقتی تا اینجا تعقیبت کردند، چشم به راه هستند که حلوات رو بخورند و تو باید خیلی احمق باشی که به حرف این جماعت فضول زندگی کنی!

۲۱ دی ۰۱ ، ۱۹:۲۶ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۲۸ ب.ظ پوریا قلعه
حکایت گوسفند مفت خور

حکایت گوسفند مفت خور

کره خری از مادرش پرسید: این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟!
گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد

خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین. بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند. گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود.

خر به فرزندش گفت: کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند!

۲۱ دی ۰۱ ، ۱۳:۲۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۹ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۳۰ ب.ظ پوریا قلعه
آرامش

آرامش

گاهی آرامش انسان، در همین ندیدن‌ها و نشنیدن‌هاست.
اصلا به این فکر نکن که دیگران درباره تو چه فکری می‌کنند. حتی برایت مهم نباشد، که چطور و چگونه قضاوت می‌شوی.
کاری که دوست داری و می‌دانی درست است را بکن، و مسیر خودت را برو. بگذار دیگران هم یاد بگیرند به جای اینکه زمان‌شان را به پای حسادت و قضاوت تلف کنند، دنبال اهداف و آرزوهای خودشان باشند.
گاهی آرامش ما انسان‌ها، در همین ندیدن‌ها و نشنیدن‌هاست…

۱۹ دی ۰۱ ، ۱۳:۳۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۱، ۰۲:۴۴ ب.ظ پوریا قلعه
خوشبختی از نگاه آلفرد هیچکاک

خوشبختی از نگاه آلفرد هیچکاک

آقای هیچکاک؛ تعریف شما از خوشبختی چیست؟
_شاید خوشبختی در خودآگاهی باشد. اینکه استعدادها و توانایی‌های خویش را بشناسی و بتوانی خود را در مسیر موفقیت قرار دهی و کاری کنی که زمان به نفعت بگذرد نه به ضررت.

اینکه اشتباهات خود را بدانی و سعی کنی از آن‌ها درس بگیری و تکرارشان نکنی. اینکه از آدم‌های پوشالی و دروغین زندگی دور شوی و قدر انسان‌های واقعی را بدانی. اینکه درون خود را خالص کنی و به‌فکر چیزهای مثبت باشی. خوداگاهی شاید بزرگترین نعمت زندگی است.

۱۷ دی ۰۱ ، ۱۴:۴۴ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۷ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۴۱ ب.ظ پوریا قلعه
جزو احمق‌ترین‌ها نباشیم!

جزو احمق‌ترین‌ها نباشیم!

فقط احمق‌ترین‌ها هستند که انسان‌ها را با فقیر یا پولدار بودن مورد ارزش‌گذاری و احترام قرار می‌دهند و هنوز به حدی از فهم نرسیده‌اند که بدانند ذهن و کُنش و دانستگی آدم‌ها مهمترین فاکتور ارزش‌گذاری است.

۱۷ دی ۰۱ ، ۱۲:۴۱ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۶ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۵۵ ب.ظ پوریا قلعه
ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم!

ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم!

اگه کسی رو دوست داری و بقیه درک نمیکنن، اگه بازی بهت حال میده و بقیه نمیفهمنن، اگه داری برای چیزی تلاش میکنی بقیه مسخرت میکنن، اگه به بیزینسی علاقه مندی که بقیه کار درست و حسابی نمیبیننش، خیلی جدی اشون نگیر به قول اریش‌فروم:
«ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم! بگذار بگویند غیر منطقی هستیم یا ضد اجتماعی هستیم، اما به این می ارزد که خودمان باشیم.تا زمانی که رفتار ما و تصمیم های ما به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.چقدر زندگی ها که با این توضیح خواستن ها و تلاشهای بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته اند»

۱۶ دی ۰۱ ، ۲۱:۵۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۶ دی ۱۴۰۱، ۰۹:۳۷ ق.ظ پوریا قلعه
خوشگذرونی

خوشگذرونی

به هفتادسالگی خودتون فکر کنین!
اون موقع باید حداقل وقتی به الان و جوونیتون فکر میکنین، پشیمون نباشین و
حسرت نداشته باشین
مثلا یه مسافرت تنهایی، کافه رفتن تنهایی، خوش گذرونی و حال خوب رو باید تجربه کرده باشین
باید یاد رفیقاتون که میوفتین لبخند به لباتون بیاد
من نمیخوام هفتاد سالم که شد تنها خاطره ام تو خونه موندن و زندگی نکردن و حسرت باشه
پس خوبه تا هستیم و تا میتونیم دنبال خوشی و حال خوب بریم
کی میدونه چندسال زنده ایم
تنها چیزی که میدونم اینه
چیزی که آدمو از پا درمیاره و غصه و درد همیشگی میشه؛ داشتن حسرته
حسرت اینکه چرا تو جوونی فلان کارو نکردم چرا از جوونیم استفاده کافی نکردم و هزار تا حسرت دیگه...
خلاصه که حسرت هیچ چیزی رو به دلت نزار
خوشگذرونی کن ولی تمیز!

۱۶ دی ۰۱ ، ۰۹:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه