«فکر» با «فهم» متفاوت است
فکر شبیه پر و بال است
و فهم چون پرواز کردن
چه انسانهایی که
فکر دارند اما فهم ندارند
همچون مرغانی که
پر و بال دارند ، اما توان پرواز را ندارند...!!!
«فکر» با «فهم» متفاوت است
فکر شبیه پر و بال است
و فهم چون پرواز کردن
چه انسانهایی که
فکر دارند اما فهم ندارند
همچون مرغانی که
پر و بال دارند ، اما توان پرواز را ندارند...!!!
من عمرم را با نگاه کردن در چشم مردم گذرانده ام، چشم تنها جای بدن است که شاید هنوز روحی در آن باقی باشد!
📕 کوری
✍ ژوزه ساراماگو
آدم ها فکر می کنند که خوشبخت یا بدبخت آفریده شده اند ،
اما واقعیت این است که آدم ها خوشبخت یا بدبخت "می شوند" ؛
با دیدگاهی که دارند و مسیری که انتخاب می کنند .
یکی سنگ را مانع ، و دیگری همان سنگ را سکویِ پرتاب می بیند ، مسئله این است که تو دنیایت را از چه دریچه ای می بینی و با چه انگیزه ای آن را شکل می دهی !
جهان ، محیطی ست خنثی و خمیری ست آماده ی شکل گیری ، و هرکس ، آمده تا دنیایِ خودش را داشته باشد و هرکس ، مسئولِ آینده ای ست که با رفتار و باورهایش می سازد .
مهارت و پشتکار که نداشتند و تسلیم که شدند ؛ بخت و اقبال را بهانه می کنند !
مشکل از جهان نیست ،
مشکل از "جهان بینی"ِ آدم هاست !
هر رفتار مانند
یک نخ نازک است
نخ های نازک
"رفتارهای تکراری "
تبدیل به طناب
"عادت " میشوند
و آن طناب برای همیشه
دور زندگی ما می پیچد!
مواظب نخ های
نازک زندگیمان باشیم!
سرخپوست پیری
برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت :
در وجود هر انسان،
همیشه مبارزه ایی وجود دارد
مانند ، مبارزه ی دو گرگ!
که یکی از گرگها سمبل بدیها
مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی
و دیگری
سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است.
کودک پرسید :
پدر کدام گرگ پیروز می شود؟
پدرلبخندی زد و گفت ،
گرگی که تو به آن غذا می دهی !
از هر پنج حستون
درست استفاده کنید:
از صدایتان برای فریاد مهربانی
از گوشتان برای غمخواری
از دستتان برای نیکوکاری
از ذهنتان برای راستی
از قلبتان برای عشق!
هر وقت متوجه شدی مانند اکثریت مردم فکر میکنی مکث کن و اندیشه کن !
آدم ها مثل آب در یک تالاب هستند؛
شما نمیتوانید کف تالاب را ببینید و فکر میکنید کم عمق است، اما فقط وقتی که شیرجه بزنید میفهمید عمق واقعی آن چقدر است!
قدر بدان
"احساسات" آدمے را ڪه
میان انبوهی از توجه دیگران فقط وفقط برای تو "دلبرے" میڪند...
فقط شیرینے "لبخند هایش" را به تو هدیه میدهد،
فقط برق "چشمانش" را نثار تو میکند،
وبراے دیگر دوستدارنش میشود یڪ آدم "مغرور واز خودراضے"
"برایش دلبری ڪن"
آدمی ڪه "عاشقانه" به پای دوست داشتنت تمام "لحظاتش" را میدهد،
آدم وقتے ڪه عاشق میشوند زندگے نمیڪنند پرواز میڪنند،
"پس مردانه دوستش بدار"
ودوست داشتنت را به او "ثابت ڪن"؛
اگر روزی بفهمد ڪه دوستش ندارید آنجاست که تا "عمق گریه" سکوت میکنند وتو برایش تمام میشوی!
شما و تمام کسانی که دوستشان دارید،
روزی خواهید مُرد ...
تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت، آن هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست. تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند.
ما غبارهای کیهانی بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهی لعنتیتان لذت ببرید!
👤 مارک مَنسن
📚 اوضاع خیلی خراب است