.::التماس دعا::.

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۱۹ ب.ظ پوریا قلعه
خوشبخت و بدبخت

خوشبخت و بدبخت

آدم ها فکر می کنند که خوشبخت یا بدبخت آفریده شده اند ،

اما واقعیت این است که آدم ها خوشبخت یا بدبخت "می شوند" ؛

با دیدگاهی که دارند و مسیری که انتخاب می کنند .

یکی سنگ را مانع ، و دیگری همان سنگ را سکویِ پرتاب می بیند ، مسئله این است که تو دنیایت را از چه دریچه ای می بینی و با چه انگیزه ای آن را شکل می دهی !

جهان ، محیطی ست خنثی و خمیری ست آماده ی شکل گیری ، و هرکس ، آمده تا دنیایِ خودش را داشته باشد و هرکس ، مسئولِ آینده ای ست که با رفتار و باورهایش می سازد .

مهارت و پشتکار که نداشتند و تسلیم که شدند ؛ بخت و اقبال را بهانه می کنند !

مشکل از جهان نیست ،

مشکل از "جهان بینی"ِ آدم هاست !

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۱۳ ب.ظ پوریا قلعه
رفتار نازک!

رفتار نازک!

هر رفتار مانند

یک نخ نازک است

نخ های نازک

 "رفتارهای تکراری "

تبدیل به طناب

 "عادت " میشوند

و آن طناب برای همیشه

دور زندگی ما می پیچد!

مواظب نخ های

 نازک زندگیمان باشیم!

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۰۶ ب.ظ پوریا قلعه
٢ گرگ

٢ گرگ

سرخپوست پیری

برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت :

در وجود هر انسان،

همیشه مبارزه ایی وجود دارد

مانند ، مبارزه ی دو گرگ!

 

که یکی از گرگها سمبل بدیها

مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی

و دیگری

سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است.

 

کودک پرسید :

پدر کدام گرگ پیروز می شود؟

پدرلبخندی زد و گفت ،

 

گرگی که تو به آن غذا می دهی !

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۰۲ ب.ظ پوریا قلعه
٥ حس

٥ حس

از هر پنج حس‌تون 
درست استفاده کنید:
از صدای‌تان برای فریاد مهربانی 
از گوش‌تان برای غم‌خواری
از دست‌تان برای نیکوکاری
از ذهن‌تان برای راستی
از قلب‌تان برای عشق!

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۴۳ ب.ظ پوریا قلعه
مکث ها

مکث ها

هر وقت متوجه شدی مانند اکثریت مردم فکر میکنی مکث کن و اندیشه کن !

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۳۲ ب.ظ پوریا قلعه
عمق آدمى

عمق آدمى

آدم ها مثل آب در یک تالاب هستند؛

شما نمی‌توانید کف تالاب را ببینید و فکر می‌کنید کم عمق است، اما فقط وقتی که شیرجه بزنید می‌فهمید عمق واقعی آن چقدر است!

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۲۷ ب.ظ پوریا قلعه
مردانه دوستش بدار

مردانه دوستش بدار

قدر بدان

"احساسات" آدمے را ڪه 

میان انبوهی از توجه دیگران فقط وفقط برای تو "دلبرے" میڪند...

فقط شیرینے "لبخند هایش" را به تو هدیه میدهد،

فقط برق "چشمانش" را نثار تو میکند،

وبراے دیگر دوستدارنش میشود یڪ آدم "مغرور واز خودراضے"

"برایش دلبری ڪن"

آدمی ڪه "عاشقانه" به پای دوست داشتنت تمام "لحظاتش" را میدهد،

آدم وقتے ڪه عاشق میشوند زندگے نمیڪنند پرواز میڪنند،

 

"پس مردانه دوستش بدار" 

ودوست داشتنت را به او "ثابت ڪن"؛

اگر روزی بفهمد ڪه دوستش ندارید آنجاست که تا "عمق گریه" سکوت میکنند وتو برایش تمام میشوی!

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۲۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه

غبار

شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، 
روزی خواهید مُرد ...

تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته‌اید یا کارهایی که انجام داده‌اید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت، آن هم صرفاً برای یک مدت کوتاه. این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی‌ست. تمام مسائلی که به آن‌ها فکر می‌کنید یا کارهایی که انجام می‌دهید، تنها گریزِ استادانه‌ای از این حقیقت‌اند.

 ما غبارهای کیهانی بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطه‌ی‌ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می‌کنیم و اهدافی برای خودمان می‌سازیم. اما راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.

پس از قهوه‌ی لعنتی‌تان لذت ببرید!

 

👤 مارک مَنسن 
📚 اوضاع خیلی خراب است

 

۰۶ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۳۷ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۵۸ ق.ظ پوریا قلعه
سگ و آیینه

سگ و آیینه

‌ انسان وزن بدن خود را احساس نمی‌کند، اما وقتی اجسام خارجی را به حرکت در می آورد، وزن آنها را احساس می کند. همین‌طور متوجه کمبودها وعیوب خود نمی شود، بلکه کمبود و عیب دیگران را می‌بیند. اما حسن این امر عبارت از این است که دیگران برای هرکس چون آینه ای هستند که در آن همه نوع عیب، کمبود، و خصوصیت نفرت آور خود را به آشکار می بیند. مشکل در این جاست که معمولا رفتارش به رفتار سگی می‌ماند که در برابر آینه پارس می‌کند، زیرا نمی‌داند که آنچه می‌بیند، تصویر خود اوست، بلکه می‌پندارد سگ دیگری در برابر او قرار دارد.

 

 

👤آرتور شوپنهاور

۰۶ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۵۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۴۹ ق.ظ پوریا قلعه
گفتند چنینیم و چنانیم!

گفتند چنینیم و چنانیم!

ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﻫﻮﺍ ﺑﻮﺩ

ﻫﺮ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻏﻠﻂ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺭﯾﺎ ﺑﻮﺩ

 

ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮔﻠﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺑﺴﭙﺮﺩﻧﺪ

ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻋﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺳﻢ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩ ؟

 

ﺭﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﭙﺎﻭﻝ ﺳﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ

ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻏﻔﻠﺖ ﻭ ﺑﯿﺤﺎﻟﯽ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ!

 

ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻧﺪﻧﺪ

ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯽ ﺑﺮﮒ ﻭ ﻧﻮﺍ ﺑﻮﺩ .

 

ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻨﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﭼﻨﺎﻧﯿﻢ ﺩﺭﯾﻐﺎ ...

ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻥ ﻣﺎ ﺑﻮﺩ !

 

ﺍﯾﮑﺎﺵ ﺩﺭ ﺩﯾﺰﯼ ﻣﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ

ﯾﺎ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮔﺮﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺑود

 

👤ایرج میرزا

۰۶ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۴۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه