ای کاش علی شویم و عالی باشیم
همسفر کاسه سفالی باشیم
چون سکه به دست کودکی برق بزنیم
نان آور سفره های خالی باشیم
- علی گونه باشیم
- نزاریم کسی سر گرسنه زمین بزاره
ای کاش علی شویم و عالی باشیم
همسفر کاسه سفالی باشیم
چون سکه به دست کودکی برق بزنیم
نان آور سفره های خالی باشیم
همه ی ما میمیریم.
همه ی ما.
بدون استثنا،
کمی دیرتر.
کمی زودتر. یک دفعه ناگهانی.
تمام می شویم...
یک روز همین خانه ای که سقف دارد خانه عنکبوت ها و لانه ی خفاش ها می شود،
همین ماشینی که دوستش داریم زیر باران در یک
توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد. یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: «آقا ابراهیم، قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم.»
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش. همینجور که داشت کارشو انجام میداد رو به پیرزن کرد گفت: «شما چی میخواین مادر جان؟»
پیرزن اومد جلو یک پنج هزار تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: «لطفاً به اندازه همین پول گوشت بدین آقا.»
قصاب یه نگاهی به
آدمها....
گاهی در زندگی ات می مانند!
گاهی در خاطره ات!
آن ها که در زندگی ات می مانند؛
همسفر می شوند....
آن ها که در خاطرت می مانند:
کوله پشتیٍِ تمامٍ تجربیاتت برای سفر....
گاهی تلخ
گاهی شیرین
گاهی با یادشان لبخند می زنی
گاهی یادشان لبخند از صورتت بر می دارد....
اما تو لبخند بزن
به تلخ ترین خاطره هایت حتی....
بگذار همسفر زندگی ات بداند
هر چه بود؛هر چه گذشت
تو را محکمتر از همیشه و هر روز
برای کنار او قدم برداشتن ساخته است....
آدمها می آیند
و این آمدن
باید رخ بدهد
تا تو بدانی
آمدن را همه بلدند....
این ماندن است که هنر میخواهد
دهان بین نباشید
کمی چشمهایتان را باز کنید
تا حرف های مفت را
" گران " نخرید ...
ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ...
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽﺍﻧﺪ!
ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ! ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ! ﻣﺸﻐﻠﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺍﺭﺩ! ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺫﻫﻦﻫﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ!
ﻗﻠﺐﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽ ﺍﻧﺪ! ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ ﺑﺴﺘﻪﺍﻧﺪ!!
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺯﻭ کنیم بهترﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ...
ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺭﺍ... ﻫﻤﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩایم!
یاﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻟﺬﺗﺒﺨﺶ ﺷﻮﺩ...
ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﭘﯿﺮ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗﻠﻔﻦ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻔﺎﻕ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ...
ﺑﺎ ﯾﮏ "ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭم..."
ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ "ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﯿﻢ..."
ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ! ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ میکنند! سعی کنیم ﻫﻮﺍی ﺩﻝ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ بیشتر ﺩﺍشته ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﻢ!!
حضرت علی (ع) در یک دعایی که مربوط به احوال آدمی است و اینکه روح آدمی میتواند چه برتریهایی پیدا کند، دعایی دارند که من آن را همیشه در قنوت میخوانم: اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی(خطبه۲۱۵)
یعنی خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من میگیری؛ نکند قبل از این که جانم را میگیری، انصافم گرفته شده باشد، شرفم، عدالتم، راستگویی و ادب و دیگر فضایل اخلاقی ام گرفته شده باشد و تفالهای شده باشم که تو جانم را میگیری !
خدایا از میان چیزهای شریف، اولین چیزی را که میگیری، جانم باشد و وقتی میمیریم شرفم، صداقتم، عدالتم در من سر جایش باشد.
نه اینکه تا جانم به لبم برسد و بمیرم؛ عدالتم، انصافم و مروت و جوانمردی و صداقتم را از دست داده باشم.
این یکی از تکان دهندهترین جملاتی است که در فرهنگ بشری گفته شده است. یعنی کریمهها و چیزهای ارزشمند وجود من زیاد است اما جان من اولین کریمهای باشد که از من میگیری.
این جمله، شبیه به جمله حضرت عیسی است که میفرمایند نمی ارزد جهان را بگیری و در مقابلش روح خودت را بفروشی، ولو جهان را در مقابل روحت به تو بدهند.
روزی میرسد
که نسبت به همه چیز بیتفاوت میشوی
نه از بدگوییهای دیگران میرنجی
و نه دلخوش به حرفهای عاشقانهی اطرافت
به آن روز میگویند:
" پیری "
تا زمانیکه به عمق واقعی انسانها
پی نبردهای دوستشان نداشته باش!
زیرا عمیق ترین زخمها،
زخم خنجر کسی است ڪه
با تمام وجود دوستش داشتی ...
مردم عجیبی هستیم؛
حتی هندوانه را به شرط چاقو میخریم که مبادا کال باشد و کلاه سرمان برود،
اما در افکار و عقایدی که خانواده و جامعه از بدو تولد به ما تحمیل کردهاند، ذرهای تأمل و تحقیق نمیکنیم و همچون هندوانهای دربسته با ایمان به شیرین و سرخ بودنش میپذیریم.
در حالی که هندوانه کال و نارس آسیبی به ما نمیزند و در بدترین حالت چند هزار تومان زیان مالی میبینیم،
ولی افکار و عقایدی که از خانواده و محیط جغرافیایی که در آن زاده و رشد کردهایم به ارث بردهایم، در صورت اشتباه بودن، زندگی و عمرمان را تباه خواهند کرد...!