.::التماس دعا::.

جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۶ ب.ظ پوریا قلعه
مجموعه مطالب خواندنی

مجموعه مطالب خواندنی

در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.
مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد. مادر وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود.
تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود. کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.
پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. پاهایش با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده بود.

خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد ، سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت

ادامه مطلب...
۰۷ شهریور ۹۹ ، ۲۳:۲۶ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ پوریا قلعه
نیمی از ماه

نیمی از ماه

شخصی تعریف می کرد:

یه همکار داشتم سر برج که حقوق میگرفت تا 15 روز ماه سیگار برگ میکشید، بهترین غذای بیرون میخورد
ونیمی از ماه رو غذای ساده از خونه  
می آورد.
موقعی که خواستم انتقالی بگیرم کنارش نشستم و گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی؟
باتعجب گفت: کدوم وضع!
گفتم زندگی نیمی اشرافی و نیمی گدایی...!!
به چشمام خیره شد وگفت:تاحالا سیگار برگ کشیدی؟گفتم نه!
گفت: تا حالا تاکسی دربست رفتی؟ گفتم نه!
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفته ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا غذای فرانسوی خورده ای؟گفتم نه!
گفت: تاحالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تاخوشحالش کنی؟ گفتم نه!
گفت: اصلا عاشق بوده ای؟ گفتم نه!
گفت: تاحالا یک هفته از شهر بیرون رفته ای؟ گفتم نه!
گفت اصلا زندگی کرده ای؟ با درماندگی گفتم اره...نه...نمی دونم...!!
همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز...!!
اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود...
موقع خداحافظی تکه کیک خامه ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم را عوض کرد،
اوپرسید: میدونی تا کی زنده ای؟ گفتم نه!
گفت: پس سعی کن دست کم نیمی از ماه را زندگی کنی....!!

۰۵ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۴۵ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۵۰ ب.ظ پوریا قلعه
شاه عباس و سه دزد

شاه عباس و سه دزد

یک شب شاه عباس با لباس مبدل در کوچه های شهر میگشت که به سه دزد برخورد کردکه قصد دزدی داشتند
شاه عباس وانمود کرد که اوهم دزد است و از آنان خواست که او را وارد دارودسته خودکنند.
دزدان گفتند ما سه نفرهر یک خصلتی داریم که به وقت ضرورت به کارمی آید 
شاه عباس پرسیدچه خصلتی ؟
یکی گفت من از بوی دیوار خانه می فهمم که درآن خانه طلاو جواهر هست یا نه و به همین علت به کاهدان نمیزنیم . دیگری گفت من هم هر کس را یک بار ببینم بعداً در هر لباسی او را می شناسم
دیگری گفت من هم از هردیواری می توانم بالا بروم 
از شاه عباس پرسیدند تو چه خصوصیتی داری که بتواند به حال ما مفید باشد ؟
شاه فکری کرد و گفت من اگر ریشم را بجنبانم کسی که زندانی باشد آزاد میشود
دزدها او را به جمع خودپذیرفتندوپس از سرقت طلاها را در محلی مخفی کردند .
فردای آن شب شاه دستور داد که آن سه دزد را دستگیر کنند. وقتی دزدها را به دربار آوردند آن دزدی که با یک بار دیدن همه را باز میشناخت فهمید که پادشاه رفیق شب گذشته آن ها است پس 
این شعر را خطابه شاه خواند که :

ما همه کردیم کار خویش را 
ای بزرگ آخر بجنبان ریش را

۲۹ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۵۰ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۴۶ ب.ظ پوریا قلعه
آرامش میخواهی؟

آرامش میخواهی؟

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...

 

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
 ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...

 

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
خودت را با کسی مقایسه نکن...

 

آرامش میخواهی؟
شکرگزار باش...

 

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟
کمک کن ؛ تو توانایی !
شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...

 

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍهی؟
با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...

 

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...

 

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ...

 

آراﻣش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش...
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.

۲۹ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۶ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۰۵ ق.ظ پوریا قلعه
سنگ قبر

سنگ قبر

متن سنگ قبر
"حافظ"

بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

 

 

متن سنگ قبر
"سهراب سپهری"

به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که

ادامه مطلب...
۲۳ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۵ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۵:۰۲ ب.ظ پوریا قلعه
نکات تمام جزء های قرآن کریم

نکات تمام جزء های قرآن کریم

با دقت مطالعه کنید و بخاطر بسپارید

التماس دعا

 

 

 

۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۵ ب.ظ پوریا قلعه
گلچین مطالب آموزنده و خواندنی... (نظر یادتون نره)

گلچین مطالب آموزنده و خواندنی... (نظر یادتون نره)

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات ما در ارتباطات‌ اینه که
گوش نمی‌دیم تا متوجه بشیم؛
بلکه گوش می‌دیم تا جواب بدیم!

 

 

 

 

 

مردی خسیس تمام دارایی‌اش را فروخت و طلا خرید. 
او طلاها را در گودالی در حیاط خانه‌اش پنهان کرد. 
مدت زیادی گذشت و او هر روز به طلاها سر می‌زد و آنها را زیر و رو می‌کرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. 
همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت. 
روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت. 
او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش می‌زد. 
رهگذری او را دید و پرسید: 
«چه اتفاقی افتاده است؟»
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. 
رهگذر گفت: «این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست. 
تو که از آن استفاده نمی‌کنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟»

ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست 
بلکه در استفاده از آن است. 
چه بسیار افرادی هستند که پولدارند 
اما ثروتمند نیستند 
و چه بسیار افرادی که

ادامه مطلب...
۲۰ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۵ ۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۰۶ ق.ظ پوریا قلعه
جملات گلچین شده

جملات گلچین شده

دل که رنجید از کسی، خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است، 
کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است

 #صائب_تبریزی

 

 

====================

 

 

💕کاش نصف اونقدری که نگران 
تناسب قد و وزنمون هستیم 
نگران

ادامه مطلب...
۰۶ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۶ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۲۶ ق.ظ پوریا قلعه
از کدوم جمله خوشتون اومد؟ نظر بدید ^_^

از کدوم جمله خوشتون اومد؟ نظر بدید ^_^

موفقیت چیزی نیست که در دنیای بیرون شما را با آن می شناسند 
موفقیت آرامش و دنیای زیباییست که در درونتان آفریده اید.

 

 

===============================

 

 

اگر به این می اندیشی که
دیگران چگونه به تو می اندیشند،
یا از دیگران می ترسی،
یا به خودت باور نداری...

 

 

===============================

 

 

وقتی چتر زندگی ات خدا باشد نگران

ادامه مطلب...
۰۴ مرداد ۹۹ ، ۰۹:۲۶ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۶ ب.ظ پوریا قلعه
از کدوم جمله خوشتون اومد؟ نظر بدید ^_^

از کدوم جمله خوشتون اومد؟ نظر بدید ^_^

یک روز یک مرد جوان رفت پیش دکتر وینسنت پیل و بهش گفت:
-  آقای دکتر من خسته شدم. من نمی تونم از پس مشکلاتم بر بیام. لطفاً به من کمک کنید.

دکتر پیل جواب داد:
- باشه فقط یکم صبر کن من یک سخنرانی دارم بعد از سخنرانی به تو جایی رو نشون می دم که هیچ کس اونجا مشکلی نداره.
مرد جوان خوشحال می شه و می گه:
- باشه من منتظرم. هر طور شده به هر قیمتی من به اونجا میرم.
بعد از سخنرانی پیل اون مرد رو به اون مکان برد. می¬تونید حدس بزنید اونجا کجا بود؟


اونجا کجا بود؟
قبرستان
پیل یه نگاهی به مرد جوان انداخت و گفت:
- اینجا1500 نفر اقامت دارن بدون اینکه مشکلی داشته باشن. مطمئنی که میخوای به اینجا بیای؟

همه ما توی دنیایی زندگی می کنیم که پر از مشکلاته و تا پایان عمرمون با اونها دست و پنجه نرم می کنیم. 
فقط زمانی خلاص می شیم که عمرمون توی این دنیا به پایان برسه. 
پس بهتره برای پیروزی از مشکلاتمون از خدا کمک بخواهیم و زمانیکه با آنها روبرو می شیم اون رو یک چیز عادی بدونیم

 

 

 

==========================

 

 

همانطورکه آب شکل ظرفی را میگیرد که درآن جای دارد،

زندگی ما نیز
شکل

ادامه مطلب...
۳۰ تیر ۹۹ ، ۱۲:۵۶ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه