.::التماس دعا::.

جمعه, ۱۸ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۵ ب.ظ پوریا قلعه
ﻣﺘﻮﺍضعانه‌تر و دوستانه‌تر

ﻣﺘﻮﺍضعانه‌تر و دوستانه‌تر

ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮﺯﯾﻊ ﮔﻮﺷﺖ ﮐﺎﺭ می‌کرد. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ تنهایی ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺮﮐﺸﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻪ شد ﻭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ...

ﺁﺧﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ 5 ﺳﺎﻋﺖ، ﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ نگهبان ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ. پس از بهبود حالش، ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺩﺧﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺯد ... ﻧﮕﻬﺒﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:

ﻣﻦ 35 ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ که ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﺪﻭﺩ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﻗﻊ ورود با من ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ من خداحافظی ﻣﯽﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؛ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﻫﺎ ﺑﺎ من ﻃﻮﺭﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﯿﺴتم. ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﻣﺎﻧﻨﺪ روزهای ﻗﺒﻞ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ سری ﺑﺰﻧﻢ. ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮسی ﻫﺮ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ چون ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻡ...

 

👌ﻣﺘﻮﺍضعانه‌تر و دوستانه‌تر وجود هم را لمس کنیم بی‌تفاوت بودن خصلت زیبایی نیست...

۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۴:۳۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۸ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۲۰ ب.ظ پوریا قلعه
رفتار آدما

رفتار آدما

آدما فقط متوجه تغییر رفتارمون باهاشون میشن
ولی هیچ‌ وقت متوجه رفتارشون نمیشن که باعث تغییر ما شده...

۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۴:۲۰ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۵ ب.ظ پوریا قلعه
واقعیتی تلخ

واقعیتی تلخ

واقعیت این است که ؛

هر کسی آزرده ات خواهد کرد
فقط باید کسانی را پیدا کنی
که ارزشِ تحمل رنج را داشته باشند...

 

باب مارلی

 

۱۷ تیر ۰۰ ، ۲۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۳۲ ب.ظ پوریا قلعه
شکار

شکار

تا حالا شکار رفتی؟
من می رفتم،ولی دیگه نمیرم!
آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود،خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم، من شلیک کردم بهش، درست زدم به پایش!
وقتی بالای سرش رسیدم هنوز جون داشت، چشم هاش داشت التماس می کرد، نفس می کشید، زیباییش من رو تسخیر کرده بود، حس کردم که اون گوزن می تونه دوست خوبی واسم باشه، می تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسش درست کنم...
خوب که فکر کردم با خودم گفتم که اون گوزن واسه همیشه لنگ می زنه و وقتی من رو می بینه یاد بلایی میفته که سرش آوردم!
از التماس چشم هاش فهمیدم بهترین لطفی که می تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم...
تو هیچ وقت نمی تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی!

 

قهوه سرد آقای نویسنده
👤روزبه معین

۱۷ تیر ۰۰ ، ۲۱:۳۲ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۰ ب.ظ پوریا قلعه
هیچ می دانید که آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟؟

هیچ می دانید که آخرین زنگ دنیا کی می خورد؟؟

🍃 خدا می داند، ولی...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد،
 و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت.

🍃آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود. و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود!

🍃خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد، روی تخته سیاه قیامت اسم ما را جزء خوبها بنویسند.

🍃خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم. خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم.

🍃و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم و بدانیم که دفتر دنیا؛ چرک نویسی بیش نیست، زیرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است.

۱۵ تیر ۰۰ ، ۲۳:۴۰ ۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۴:۵۶ ب.ظ پوریا قلعه
آرزوهای قشنگت

آرزوهای قشنگت

قلم‌موی اراده را بردار
آغشته به رنگ عشق کن
رنگ تازه ای بزن بر بوم زندگی
تا جان بگیرد طرح آرزوهای قشنگت...

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۶:۵۶ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۴:۱۰ ب.ظ پوریا قلعه
ﺷﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ!

ﺷﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ!

ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ
ﺑﺮﻛﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﺒﺨﺸﺪ،
ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻫﻢ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ،
ﻓﻘﻂ ﻋﻤﻠﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ!

ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﻌﺎﺷﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﺪﻫﺪ
ﺷﺎﺩ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ،
ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ.
ﻣﻨﻔﻰ ﺑﻴﺎﻧﺪﻳﺸﻰ،
ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺼﻴﺒﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﻛﻮﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻌﻞ ﻣﺎ ﻧﺪﺍ
ﺳﻮﻯ ﻣﺎ ﺁﻳﺪ ﻧﺪﺍﻫﺎ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ

ﺷﻚ ﻧﻜﻨﻴﺪ!
ﺍﻳﻦ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ.. .
و ﺭﺍﺯ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺩﺭ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺫﻫﻦ ﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ و توکل و شکرگزاری از خداوند است

 

 

 

عکس و متن برای استوری

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۵۰ ب.ظ پوریا قلعه
رفتنی ها و موندنی ها

رفتنی ها و موندنی ها

من یاد گرفتم که به جای ناراحت بودن، توضیح دادن، دلیل آوردن و بحث کردن با آدمایی که میخوان از زندگیم برن، یک بار برای آخرین بار بغلشون کنم و بگم:
ممنون بابت خاطره‌های خوب و بدی که برام ساختی، وقتی که باهام گذروندی و چیزای مختلفی که بهم یاد دادی.
بعدم با لبخند براشون دست تکون بدم و بگم:
“به سلامت”
چون زندگی بهم ثابت کرده که آدما اگر بخوان بمونن حتی اگر هزار تا دلیل برای رفتن داشته باشن، بهانه‌ واسه موندن رو پیدا می‌کنن.

 


متن از شقایق جلیلی

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۲:۰۳ ب.ظ پوریا قلعه
خودت بزرگ شو !

خودت بزرگ شو !

به جای کوچک کردنِ دیگران ؛
خودت بزرگ شو !
به جای آرزوی شکست برای افرادِ موفق ؛
خودت هم تلاش کن و موفق شو !
و به جای نشستن و حسرت خوردن ؛
بلند شو و برای آرزوهایت بجنگ ...
فراموش نکن ؛
کسی که توهین می کند ؛ خودش را زیر سوال برده ،
کسی که تحقیر می کند ؛ خودش را خوار کرده ،
و کسی که می رنجاند ؛ دیر یا زود ، تاوان خواهد داد .
نه متعصبم ، نه سطحی نگر !
اما لا به لای این سیلِ منطق و روشنفکری ؛
به چوبِ انتقامِ خدا بدجور اعتقاد دارم ،
بدجور !

 

نرگس صرافیان طوفان

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۴:۰۳ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
تنهایی

تنهایی

تا به حال پیش آمده بخواهید تنها قدم بزنید، تنها فیلم ببینید، تنها کتاب بخوانید و یا تنها غذا بخورید؟ اصلا تنها بودن را دوست دارید؟ چندوقت یکبار ترجیح میدهید کارهایتان را به تنهایی انجام دهید؟ کسی که نتواند تنها بماند یا دلش برای تنهاییش تنگ نشود یعنی دلش به حال خودش نمیسوزد! و کسی هم که دلسوز خودش نیست چگونه میتواند دلسوز دیگران باشد؟ یاد بگیرید در تنهایی از پس خودتان بربیایید و بیهوده پایبند روابط غلط با دیگران نباشید! یاد بگیرید که دلتان به حال خودتان بسوزد!

 

👤 امیر مسعود ضرابی

۱۴ تیر ۰۰ ، ۲۳:۳۶ ۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
پوریا قلعه