وقتی میگویم "دوستت دارم" ، منظورم این نیست که تو هرجور باشی، با تمام بیمهری و بیرحمی ات، باز تو را دوست خواهم داشت!
منظورم این نیست که آزارم بده و با من بازی کن و بلاتکلیف و معلق نگهم دار و باز مطمئن باش عاشقت میمانم...
"دوستت دارم" است؛ مجوزِ عذاب که نیست! خونم را که حلالت نکردهام!
وقتی میگویم "دوستت دارم" ، یعنی در همان لحظه، تو توانستهای مرا از احساس سرشار کنی و به دلم این آرزو را بیندازی که کاش این لحظه ابدی بشود...
"دوستت دارم" ، رنگی از لبخندی دارد که آدم دلش میخواهد به درازای عمرش کش بیاید، و این اصلاً شبیه چیزی که تو فکر میکنی نیست!
من شاید آن توِ مهربان و شیرین زبان و عاشقی که لحظههای خوشی برایم ساخته را تا ابد دوست داشته باشم؛ اما بنا را اگر بر بیرحمی بگذاری و شکستنِ من و غرورم، من هم بنا را میگذارم بر دوست نداشتنت!
مانگ میرزایی
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.