شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۴۲ ق.ظ
پوریا قلعه
کم کم یاد خواهی گرفت عشق تکیه کردن نیست؛
و رفاقت هم معنی اطمینان خاطر نیست
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
کم کم یاد می گیری...
که حتی نور خورشید هم میسوزاند
اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
کم کم یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می گیری که خیلی می ارزی...
👤خورخه لوییس بورخس
۰۶ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۴۲
۶
۰
پوریا قلعه
شنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۳۳ ق.ظ
پوریا قلعه
یک لیوان آب کدر را با همه آلودگیها و ذرات درونش تجسم کنید. اگر دائما آبی تمیز را درون این لیوان بریزیم تا محتوای لیوان سرریز شود، بالاخره همه آب کثیف از لیوان خارج میشود و آبی که لیوان را پر میکند، کاملا شفاف خواهد بود. لازم نبود که سعی کنیم از شر آب کثیف لیوان خلاص شویم. فقط بایستی آنچه را درست بود جایگزین میکردیم و طولی نمیکشید که آنچه غلط بود، از بین میرفت.
همین امر درباره شیوه فکرکردنمان هم صادق است. اگر به داشتن افکار درست عادت کنید، افکاری برخاسته از ایمان، امید، دلگرمی و میتوانمها؛ آنگاه ذهنتان دگرگون خواهد شد و خودتان را خوشبین، امیدوار، قوی و پر جرات خواهید یافت.
👤جوئل اوستین
📓 هر روز پنجشنبه است
۰۶ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۳۳
۱
۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۰:۰۷ ب.ظ
پوریا قلعه
یاد بگیریم آدم های به موقعی باشیم !
آدمهایی که سر وقت در برابر احساس ها و رفتارها عکس العمل نشان می دهند
به موقع محبت می کنند و به موقع گله و شکایت …
یاد بگیریم که در برابر ترس، ناکامی نگرانی ،خشم
و دلخوری … سکوت نکنیم
و پنهان کردن احساسات یا به اصطلاح "در خودمان ریختنشان" را دور بریزیم …
اگر انسان را به زمین تشبیه کنیم
یک زلزله قوی می تواند همه چیز را نابود کند اما پس لرزه های خفیف خیلی هم برای آن مفیدند !!
پس از واکنش ها نترسیم …
اگر حال خوبی داریم شادیمان را
و اگر از چیزی دلخوریم ناراحتی مان را نشان دهیم…
همین احساس های سرکوب شده ، همین حرفهایی که به موقع گفته نشده در
انسان ها تبدیل به عقده می شوند!
و آدمی که در طول زندگیش عقده های زیادی را با خودش حمل
می کند
هرگز نمیتواند زیبا زندگی کند …!!
فرشته رضایی
۰۱ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۰۷
۶
۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۵۸ ب.ظ
پوریا قلعه
لازم نیست نگران من باشید
من به اندازه ی کافی نگران خودم هستم
خودم را خوب میشناسم
بهتر از هر کسی
و میدانم چطور خودم را خوشحال کنم .. همیشه
به محض اینکه به خانه رسیدم ٬
در را برای خودم باز میکنم
تا ناراحت نشوم
چون من میدانم از پشت در ایستادن خوشم نمی آید
من یاد گرفته ام
جای خالی همه را با خودم پر میکنم ...
👤 ماردین امینی نبی
۰۱ شهریور ۰۰ ، ۱۶:۵۸
۳
۰
پوریا قلعه
شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۵۸ ق.ظ
پوریا قلعه
همیشه به "عدد یک" فکر کن
مثلا:به سربازی که برای نجات جانش
فقط یک گلوله دارد
به مسافری که برای جانماندن از پروازش
فقط یک دقیقه فرصت دارد
به بیمارلاعلاجی که برای زندگی کردن
فقط یک ماه وقت دارد
به "عدد یک" که فکر میکنی
به یاد من هم باش
به منی که در زندگی ام
فقط تو را کم دارم
"یک تو"
و دیگر هیچ.
۳۰ مرداد ۰۰ ، ۱۰:۵۸
۶
۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۷ ق.ظ
پوریا قلعه
ساعت دروغ میگوید، زمان دور یک دایره نمیچرخد! زمان بر روی خطی مستقیم میدود و هیچگاه، هیچگاه، هیچگاه باز نمیگردد.
ایده ساختن ساعت به شکل دایره، ایده جادوگری فریبکار بوده است! ساعتِ خوب، ساعت شنی است! هر لحظه به تو نشان میدهد که دانهای که افتاد دیگر باز نمیگردد. و بهیادمان میآورد که زمان «خط» است نه «دایره» و زمان رفته دیگر باز نمیگردد. نه افسوس، نه اصرار، بر این خط بیانتها تاثیری ندارد. تفسیرش بماند برای اهلش. همین!
چرا فریبی که ما را خرسند میکند بیش از صد حقیقت برای ما ارزش دارد؟!...
📓 تمشک تیغدار
👤آنتوان چخوف
۲۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۵۷
۷
۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۲۱ ق.ظ
پوریا قلعه
بپذیر که هر حرفی ارزشِ شنیدن ندارد و هر قضاوتی ارزشِ بحث کردن ...
بپذیر که گاهی آدم ها به قدری لبریزِ امواج و صفت های منفی اند که همان بهتر که به روی خودت نیاوری !
تو قادر به تغییر خصلت های آزاردهنده ی آدم ها نیستی ، چون تو جای آن ها نیستی و تاریخچه ی دردهایشان را نمی دانی و نمی دانی از کجا و چه زخم هایی خورده اند که حالا به هرکس که می رسند ؛ زخم می زنند !
تو باید آنقدر قوی و بی تفاوت باشی که بی آنکه حتی خم به ابرو بیاوری ، از کنار آدم های منفی ، عبور کنی و دغدغه ی مقصدت را داشته باشی ، نه حرف ها و کنایه هایی که فقط مانع خوشبختی و آرامش تو می شوند ...
بی تفاوت باش و رها ؛
درست مانند دریایی که با پرتاب هیچ خرده سنگی ، متلاطم نمی شود
درست مانند رودخانه ای که بخاطر هیچ سنگریزه ای ، تغییر مسیر نمی دهد !
آدم ها برای پی بردن به عمق دریاچه ، سنگ می اندازند ،
تو دریا باش و عمیق ،
تو رودخانه باش و بی انتها ...
بزرگ باش و در پیِ اثبات خودت به ذهن های کوچک ، نباش !
که برای بعضی ها ، همان بهتر که ناشناخته بمانی ...
نرگس صرافیان طوفان
۲۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۱
۲
۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۰۸ ق.ظ
پوریا قلعه
ترس از درد، از خود درد بدتره. ترس از مرگ، از خود مرگ بدتره. ترس از هر اتفاقی، از خود اون اتفاق بدتره... وقتی میترسی یه اتفاقی سرت بیاد، به ازای هر یه بار ترست، یه بار اون اتفاق رو به بدترین شکل ممکنش تصور میکنی؛ و با هر تصور دوبارهت، تصویرای وحشتناک شدت بیشتری میگیرن. اینقدری که میتونن پیش از اون اتفاق نابودت کنن.
وقتی یه سانحه ی هوایی وحشتناک پیش میاد، قلب خیلی از جانباختهها، پیش از برخورد هواپیما با زمین از کار میایسته. اونا از «ترس» جونشون رو از دست دادن؛ در حالی که تو همون پرواز بودن کسایی که از زیر آتیش و آهن پاره ها، «زنده» بیرون اومدن...
آنا جمشیدی
۲۹ مرداد ۰۰ ، ۰۰:۰۸
۲
۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۰۵ ب.ظ
پوریا قلعه
در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ، رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست.
دکتر على شریعتى
۲۷ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۰۵
۶
۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۰۸ ب.ظ
پوریا قلعه
هزاران راهِ اشتباه
هزاران تصمیم اشتباه
هزاران اتفاقِ اشتباه
هزاران آدمِ آسیب رسان اشتباه
هزارانِ هدفِ اشتباه
هزاران هزار اشتباه باید رخ دهد تا روزی متوجه شویم "اشتباهی" وجود ندارد.
تا روزی متوجه شویم تمام این اتفاقات و تصمیمها بخشی از پروسهی رشد ما بوده است. رشدی که به ما کمک کرده است بتوانیم آسیب را شناسایی کنیم. تا بتوانیم مفهوم آسیب و محافظت را درک کنیم و بر اساس آن در تجربههای جدیدتری قرار بگیریم.
اگر اشتباهات نباشند، رشدی وجود نخواهد داشت.
اگر رشدی وجود نداشته باشد ما هیچگاه متوجه نمیشویم چه چیزهایی آسیب است و چه بخشهایی در ما احتیاج به محافظت دارد.
اشتباهی وجود ندارد.
هر آنچه که آسیب است و ما متوجه حضورش نیستیم آنقدر خودش را در شکلها و اتفاقهای متفاوت تکرار میکند تا روزی بالاخره متوجه اش شویم و بتوانیم متوقفش کنیم.
و هر آنچه خودش را مدام تکرار میکند، اشتباه نیست! فرصتی جدید برای بازبینیِ دوبارهی ماست.
پونه مقیمی
۲۷ مرداد ۰۰ ، ۱۶:۰۸
۳
۰
پوریا قلعه