.::التماس دعا::.

۳۰۸ مطلب با موضوع «دلنوشته و سخن بزرگان» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۰۶ ب.ظ پوریا قلعه
٢ گرگ

٢ گرگ

سرخپوست پیری

برای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت :

در وجود هر انسان،

همیشه مبارزه ایی وجود دارد

مانند ، مبارزه ی دو گرگ!

 

که یکی از گرگها سمبل بدیها

مثل، حسد، غرور، شهوت، تکبر، وخود خواهی

و دیگری

سمبل مهربانی، عشق، امید، وحقیقت است.

 

کودک پرسید :

پدر کدام گرگ پیروز می شود؟

پدرلبخندی زد و گفت ،

 

گرگی که تو به آن غذا می دهی !

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۵۴ ق.ظ پوریا قلعه
گلچین اینستاگرام 31م مرداد ماه 1398

گلچین اینستاگرام 31م مرداد ماه 1398

سلام و عرض ادب خدمت تمامی خوانندگان محترم وبلاگ ❤️عاشق خدا❤️

خوبید انشاالله...

بازم واستون گلچینی از عکس نوشته های مذهبی اینستاگرام رو آماده کردم, امیدوارم از خوندش لذت ببرید

 

با تشکر

التماس دعا smiley

 

 

.:برای دیدن کل پوشه روی این قسمت کلیک کنید:.

 

 

۳۱ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۱ ب.ظ پوریا قلعه
موج دریا

موج دریا

کفش   ﮐﻮﺩکی ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ. ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ...

ﺁنطﺮﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ...

ﺟﻮﺍنی ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎی ﻗﺎﺗﻞ...

ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪی ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ  ﺩﺭﻳﺎی ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ...

 

 ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ...

ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ:  ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕِ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ، ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ

۲۹ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۱ ب.ظ پوریا قلعه
دو میمون

دو میمون

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.

 یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟

 

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم 

همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. 

گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری... 

 

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!! در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت...

 

میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

 

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!

 

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!

 

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد: خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ... هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود.

 

پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند. با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

 

میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...! 

 

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...

 

پائولو کوئیلیو

۲۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ب.ظ پوریا قلعه
دو قطره آب

دو قطره آب

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

 

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در

نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد

 

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و

در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

 

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

 

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و

گذشت باید جستجو کرد.

 

گاهی لازم است کوتاه بیایی

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

 

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی.

 

ولی با آگاهی و شناخت

آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت.

۲۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۷ ق.ظ پوریا قلعه
با حال خوبت عشق کن!

با حال خوبت عشق کن!

می دونی محاله یه روز صبح یکی درِ خونه رو بزنه یه جعبه بگیره جلوی آدم و بگه بفرما حال خوب!
حال خوب ساختنیه.
دست کن ته خورجین دلتنگیا و زخما و بالا پایینای زندگیت، یه کم حال خوب از توش بکش بیرون.
نمیگم آسونه
نمی گم اشتباه نکن، زمین نخور، اشک نریز، کم نیار
نمی گم جلوی یه حسرتایی رو می شه گرفت
نمی گم همیشه‌ی خدا علی بی غم باش، که نمیشه؛
اصلا غم واسه اینه که به آدم عمق بده.
به قول یه بنده خدایی که می گفت درست بعد از اتفاق بود که فهمیدم اون لحظه ها که خنده میسر بود باید از ته دل و با صدای بلند می خندیدم، چه حیف که کم خندیدم!
اونایی که از عمق زخم هاشون شادی بیرون کشیدن قدر لحظه لحظه‌ی زندگی رو بیشتر دونستن.
نه که فکر کنی از بدو تولد آدم های قدرتمندی بودن، نه... اونا این قدرت رو بعد از هر زخمی، ذره ذره در خودشون پرورش دادن.
در لحظه هایی که امکان حال خوب رو داری حضور داشته باش، براش سنگ تموم بذار.
دنیا همیشه بلبشوئه، بهونه واسه دلگیری زیاده و فرصت کم،
تنهایی به آدم نزدیکه و انتظار هیچ دردی رو دوا نمی کنه؛
فقط خودتی که می تونی پازل بعضی لحظه هارو جوری بچینی که یه کم عشق کنی.
یادت نره که هر چقدر دنیا سخت بگیره حق توئه که توش عشق کنی،
حق گرفتنیه
حال خوب ساختنیه

 

پریسا زابلی پور

۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۵۷ ق.ظ پوریا قلعه
آرزو و واقعیت

آرزو و واقعیت

مراحل تبدیل یک آرزو به واقعیت:
یک آرزو که براش تاریخ تعیین بشه، میشه هدف! 
یک هدف که به مراحل کوچکتر تبدیل بشه، میشه برنامه! 
یک برنامه که با عمل همراه بشه، میشه واقعیت!

۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۵۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
حسادت

حسادت

هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است. 
هر قلبی دردی دارد
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد. 
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان می‌کنند
بعضی ها در لبخندشان!

  • خنده را معنی به سر مستی مکن
  • آنکه میخندد غمش بی انتهاست

نه سفیدی بیانگر زیبایی ست
و نه سیاهی نشانه زشتی...
کفن سفید اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است. انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش...
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی،نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.


دکتر الهی قمشه‌‌ای

۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۳ ب.ظ پوریا قلعه
فرهنگ سه خطی

فرهنگ سه خطی

روزی "فرانتس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود .
دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : " عروسکم گم شده ... "
کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : " امان از این حواس پرت ... گم نشده ، رفته مسافرت ! "
دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : " از کجا می‌دونی ؟! "
کافکا هم می گوید : " برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه ... "
دخترک ذوق زده از او می پرسد که

ادامه مطلب...
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۳ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۳۹ ب.ظ پوریا قلعه
برگهای تقویم

برگهای تقویم

کسی را اگر دوست داری
یک لحظه به نبودنش فکر کن
دلت اگر نریخت، دلش را نلرزان
آسمان همیشه آبی نیست
و آدم ها همیشه از سمتی که
 فکر می کنند محکم است می افتند
هزار سال هم که بگذرد
تلخی دهان آدم های بریده را 
تمام شکر های دنیا هم عوض نمی کند
کسی را اگر دوست داری، 
برایش همان باش که می خواهی باشد
و یادت باشد
تمام برگهای تقویم
سهم تمام آدم ها نمی شود!

۱۴ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۳۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه