چیزی که
سرنوشت انسان را میسازد
استعدادهایش نیست
انتخاب هایش است...
اینکه چه کسی و چه مسیری را انتخاب میکند!
چیزی که
سرنوشت انسان را میسازد
استعدادهایش نیست
انتخاب هایش است...
اینکه چه کسی و چه مسیری را انتخاب میکند!
پرندگان به برکه های آرام پناه میبرند؛
و انسانها به دلهای پاک،
زیرا دلهای پاک همچون برکه های آرام اند
و دیگران بدون هیچ وحشتی به آنها اعتماد میکنند،
پس خوشا بحال کسانی که مایه آرامش دیگران هستند...
ای کاش بجز رنگ خدا رنگ نباشد،
در ملک خدا فقر و بلا ، جنگ نباشد
ای کاش که در سینۀ کس غصّه نبینی
با این همه نعمت ، دل کس تنگ نباشد
ای کاش وفا جای جفا شیوۀ ما بود
اندیشۀ کج ، حقه و نیرنگ نباشد
ای کاش دلی در قفس نفس نبینی
تا سینه چو آیینۀ پر زنگ نباشد
ای کاش اگر دست نیازی به تو رو کرد
از لطف بگیری ، دلت از سنگ نباشد
هرگز با مشت گره کرده نمی توان به کسی دست داد.
هرگز با انگشت کثیف به عیب های دیگران اشاره نکن.
هرگز در یک زمان دنبال دو خرگوش ندو.
هرگز از رودخانه ای که خشک شده به خاطر گذشته اش سپاسگزاری نمی شود.
هرگز با آدمهای کوچک نمی توان کارهای بزرگ انجام داد.
هرگز برای کودکان اسباب بازی جنگی هدیه نبر.
هرگز دریای آرام از کسی ناخدای قهرمان نمی سازد، حادثه پذیر باش.
هرگز برای سنجش عمق یک رودخانه با دو پایت وارد آن نشو
هرگز از کسی که همیشه با تو موافق و همراه است چیزی یاد نمی گیری.
هرگز سه نفر را فراموش نکن: کسی که در سختی ها رهایت کرده، کسی که در سختی ها یاریت کرده، کسی که در سختی ها گرفتارترت کرده
هرگز نگذار آگاهی از عیب هایت تو را بترساند.
هرگز با انسان وقیح و بی حیا بحث و جدل نکن چون او چیزی برای از دست دادن ندارد.
آدمها....
گاهی در زندگی ات می مانند!
گاهی در خاطره ات!
آن ها که در زندگی ات می مانند؛
همسفر می شوند....
آن ها که در خاطرت می مانند:
کوله پشتیٍِ تمامٍ تجربیاتت برای سفر....
گاهی تلخ
گاهی شیرین
گاهی با یادشان لبخند می زنی
گاهی یادشان لبخند از صورتت بر می دارد....
اما تو لبخند بزن
به تلخ ترین خاطره هایت حتی....
بگذار همسفر زندگی ات بداند
هر چه بود؛هر چه گذشت
تو را محکمتر از همیشه و هر روز
برای کنار او قدم برداشتن ساخته است....
آدمها می آیند
و این آمدن
باید رخ بدهد
تا تو بدانی
آمدن را همه بلدند....
این ماندن است که هنر میخواهد
دهان بین نباشید
کمی چشمهایتان را باز کنید
تا حرف های مفت را
" گران " نخرید ...
ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ...
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽﺍﻧﺪ!
ﻫﺮﮐﺲ ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ! ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ! ﻣﺸﻐﻠﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺍﺭﺩ! ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺫﻫﻦﻫﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻧﺪ!
ﻗﻠﺐﻫﺎ ﺯﺧﻤﯽ ﺍﻧﺪ! ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ ﺑﺴﺘﻪﺍﻧﺪ!!
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺯﻭ کنیم بهترﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ...
ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺭﺍ... ﻫﻤﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩایم!
یاﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﻟﺬﺗﺒﺨﺶ ﺷﻮﺩ...
ﺁﺩﻡﻫﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﭘﯿﺮ ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗﻠﻔﻦ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺟﻤﻠﻪ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻔﺎﻕ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ...
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺩﯾﺮ ﺭﺳﯿﺪﻥ...
ﺑﺎ ﯾﮏ "ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭم..."
ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ "ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﯿﻢ..."
ﭘﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ!
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ! ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﭘﯿﺮ میکنند! سعی کنیم ﻫﻮﺍی ﺩﻝ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ بیشتر ﺩﺍشته ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺮ ﻧﮑﻨﯿﻢ!!
حضرت علی (ع) در یک دعایی که مربوط به احوال آدمی است و اینکه روح آدمی میتواند چه برتریهایی پیدا کند، دعایی دارند که من آن را همیشه در قنوت میخوانم: اللهم اجعل نفسی اول کریمه تنتزعها من کرائمی(خطبه۲۱۵)
یعنی خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی، جانم اولین چیزی باشد که از من میگیری؛ نکند قبل از این که جانم را میگیری، انصافم گرفته شده باشد، شرفم، عدالتم، راستگویی و ادب و دیگر فضایل اخلاقی ام گرفته شده باشد و تفالهای شده باشم که تو جانم را میگیری !
خدایا از میان چیزهای شریف، اولین چیزی را که میگیری، جانم باشد و وقتی میمیریم شرفم، صداقتم، عدالتم در من سر جایش باشد.
نه اینکه تا جانم به لبم برسد و بمیرم؛ عدالتم، انصافم و مروت و جوانمردی و صداقتم را از دست داده باشم.
این یکی از تکان دهندهترین جملاتی است که در فرهنگ بشری گفته شده است. یعنی کریمهها و چیزهای ارزشمند وجود من زیاد است اما جان من اولین کریمهای باشد که از من میگیری.
این جمله، شبیه به جمله حضرت عیسی است که میفرمایند نمی ارزد جهان را بگیری و در مقابلش روح خودت را بفروشی، ولو جهان را در مقابل روحت به تو بدهند.
روزی میرسد
که نسبت به همه چیز بیتفاوت میشوی
نه از بدگوییهای دیگران میرنجی
و نه دلخوش به حرفهای عاشقانهی اطرافت
به آن روز میگویند:
" پیری "
ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ،
ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ،
یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ.
ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ