یک وقت هایی هم هست که
در خودت حبس میکنی کلماتت را...
مچاله میشوی در لابلایِ وجودت و
بی کلامی است که چمبره میزند روی حرف هایت!
گاهی "سکوت" بهتر است وقتی میدانی
هیچ گوشی برای حرف هایت نیست...
👤محیا کاربخش
یک وقت هایی هم هست که
در خودت حبس میکنی کلماتت را...
مچاله میشوی در لابلایِ وجودت و
بی کلامی است که چمبره میزند روی حرف هایت!
گاهی "سکوت" بهتر است وقتی میدانی
هیچ گوشی برای حرف هایت نیست...
👤محیا کاربخش
ایمان
باور چیزی است که دیده نمیشود
و پاداش این ایمان، دیدن چیزی است که باور کردهاید...
کلیپ استوری
وقتی پدر ۵۰ سالهای از پسر پانزده سالهاش میخواهد که دو سال دیگر صبر کند تا صاحب اتومبیلی برای خودش شود،
این فاصله ی ۷۳۰ روزه، فقط ۴ درصد عمر پدر را تشکیل میدهد اما این دو سال، ۱۳ درصد از عمر پسر را در بر میگیرد پس عجیب نیست اگر برای پسر،
این مدت، سه یا چهار بار طولانیتر باشد.
به همین صورت، دو ساعت از زندگی یک کودک ۴ ساله، مساوی است با دوازده ساعت از زندگی مادر ۲۴ سالهاش یعنی
اگر از کودک بخواهیم که برای گرفتن یک آب نبات، دو ساعت صبر کند، مثل این است که از مادرش بخواهیم برای خوردن یک فنجان قهوه، دوازده ساعت انتظار بکشد...
👤 الوین تافلر
اولین قدم برای یاد گرفتن شنا، نترسیدن از آب و رها شدن است.
مربی همیشه میگوید: بپر، خودتو رها کن، زیر آب چشماتو باز کن، بعد خودت آروم آروم برمیگردی به سطح آب.
شرط اول، همان دست و پا نزدن است.
گاهی باید واقعاً بیخیال شد و رفت گوشهای نشست.
باید بیخیالِ دست و پا زدن شد.
گاهی باید بگذاریم زندگی کارش را بکند.
شاید بعدش آرام آرام برگشتیم به
سطح آب...
به زندگی..
به بی خفگی...
یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد، دستان کسی را نگیرم!
جیب هایم مطمئن ترند.!!
دنیا رو می بینی؟ حرف حرف میاره،
پول پول میاره، خواب خواب میاره.
ولی 'محبت'، "خیانت" میاره!
کاش همه میدانستن دل بستن به
"کلاغی که "دل" دارد، بهتر است
از "طاوسی که زیبایی" دارد!!
کاش میشد انگشت را تا ته حلق
فرو کرد و بعضی دلبستگی ها را
یکجا بالا آورد!!!!
وفاداری آدم ها رو "زمان"
اثبات می کنه نه "زبان"!!!
زندگى به من آموخت : که"هیچ چیز
از هیچ کس بعید نیست"!!!!
این جمله رو هرگز فراموش نکن :
"برای دوستت دارم بعضی ها؛
"مرسی" هم زیاد است!
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا" به خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟
آهنگر، سر به زیر آورد و گفت:
وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد، می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود. اگر نه، آن را کنار می گذارم. همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا! مرا در کوره های رنج قرار ده، اما کنار نگذار!
تا وقتی کوچکی و نمیتوانند به خودت حرفی بزنند، به پر و پای پدر و مادرت میپیچند که چرا لباس بچهتون اینطوره؟
چرا مدرسهش نگذاشتید؟ چرا دستشو به یه کاری بند نکردید؟
بعد که خودت بزرگ شدی، قدم به قدم تعقیبت میکنند، هی بیخ گوشِت ... میزنند:
آقا جون زن بگیر، آدم که بیزن نمیشه، این شتریه که ...
بعد از تو میخواهند که بچهدار بشوی.
خب، تو از زور پیسی ناچار میشی تخم و ترکه پس بیندازی.
میگی با یکی در دهنشونو میبندم، اما اونا که راضی نمیشوند. اگه دختره، یه برادر یا خواهر میخواد.
باز اگه دختر شد دست بردار که نیستند، باید یکی رو درست کنی که توی عزات، جلوی مردم بلند شه و بنشینه.
تازه اگه همشون پسر شدن، هان؟ یکی رو میخواهند که دنبال تابوتت شیون کنه، به سر و سینهاش بزنه، موهاشو بکنه.
بعد میروند سر وقت شوهر دادن دخترهات یا زن دادن پسرت.
روزی دو سه نفر پیدا میکنند.
بعد نوه ازت میخواهند و وقتی تا اینجا تعقیبت کردند، چشم به راه هستند که حلوات رو بخورند و تو باید خیلی احمق باشی که به حرف این جماعت فضول زندگی کنی!
کره خری از مادرش پرسید: این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟!
گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد
خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین. بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند. گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود.
خر به فرزندش گفت: کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند!
گاهی آرامش انسان، در همین ندیدنها و نشنیدنهاست.
اصلا به این فکر نکن که دیگران درباره تو چه فکری میکنند. حتی برایت مهم نباشد، که چطور و چگونه قضاوت میشوی.
کاری که دوست داری و میدانی درست است را بکن، و مسیر خودت را برو. بگذار دیگران هم یاد بگیرند به جای اینکه زمانشان را به پای حسادت و قضاوت تلف کنند، دنبال اهداف و آرزوهای خودشان باشند.
گاهی آرامش ما انسانها، در همین ندیدنها و نشنیدنهاست…
آقای هیچکاک؛ تعریف شما از خوشبختی چیست؟
_شاید خوشبختی در خودآگاهی باشد. اینکه استعدادها و تواناییهای خویش را بشناسی و بتوانی خود را در مسیر موفقیت قرار دهی و کاری کنی که زمان به نفعت بگذرد نه به ضررت.
اینکه اشتباهات خود را بدانی و سعی کنی از آنها درس بگیری و تکرارشان نکنی. اینکه از آدمهای پوشالی و دروغین زندگی دور شوی و قدر انسانهای واقعی را بدانی. اینکه درون خود را خالص کنی و بهفکر چیزهای مثبت باشی. خوداگاهی شاید بزرگترین نعمت زندگی است.