در "روزگاران قدیم" هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از "دکانهای زرگری" میشد و از کم و کیف و عیار و "بهای جواهر" پرسشی میکرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام میکرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر میکرد تا وارد "معرکه" شود.
زرگر دوم که به "بهانهای" خود را نزدیک میکرد به مشتری میگفت که همان جواهر را در