از بیشتر مراجعهکنندگانم میپرسم: دقیقا از چه چیز مرگ میترسید؟
پاسخهای مختلفی که به این پرسش میدهند، غالبا به درمان سرعت میبخشد. وقتی که از جولیا(یکی از مراجعین) پرسیدم: «چرا مرگ اینقدر ترسناک است؟ چه چیز خاصی در مرگ هست که تو را میترساند؟» فورا پاسخ داد: «همه کارهایی که انجام ندادهام» پاسخ جولیا به جانمایهای اشاره میکند که برای همه آنهایی که به مرگ میاندیشند یا با آن روبرو میشوند اهمیت دارد: رابطه دو جانبه بین ترس از مرگ و حس زندگی نزیسته. به عبارت دیگر، هرچه از زندگی کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه کامل زندگی هرچه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است: «زندگیت را به کمال برسان و بموقع بمیر» همان طور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تاکید کرده است:«برای مرگ چیزی جز قلعه ای ویران به جای نگذار» و سارتر در زندگینامهاش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک میشوم... و یقین داشتم که آخرین تپشهای قلبم در آخرین صفحههای کارم ثبت میشود و مرگ فقط مردی مرده را درخواهد یافت».
اروین یالوم/ خیره به خورشید