.::التماس دعا::.

چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۴۲ ق.ظ پوریا قلعه
مرد روغن فروش

مرد روغن فروش

♦️ مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.

هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌کرد تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد. وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد. ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت. در این حال

غلام گفت:

🔹«ارباب انگشت انگشت مبر تا خیک خیک نریزی.»

۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۴۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۵ ق.ظ پوریا قلعه
دانش بی انسانیت

دانش بی انسانیت

دکتر ویکتور فرانکل تنها کسی بود که موفق شد از زندان آشویتس معروف به قتل گاه آدم سوزی ، جان سالم بدر ببرد ،

او در نامه‌ای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه می‌نویسد :

چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند ،
من اتاق‌های گازی را دیدم که توسط بهترین مهندسین طراحی می‌شدند ،
من پزشکـان مـاهـری را دیدم که کودکـانی معصوم و بی‌ گناه را به راحتی مسموم میکردند ،
من پرستارانی کاربلد را دیدم ‌که انسان‌ها را با تزریق یک آمپول به قتل می‌رسانند ،

من فارغ‌ التحصیلان دانشگاهی را دیدم که می‌توانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند.
و مجموع این دلایل مرا به آموزش مشکوک کرد.
از شما تقاضا میکنم که تلاش کنید قبل از تربیت دانش‌آموزانتان به عنوان یک دکتر یا یک مهندس از آنها یک انسان بسازید تا روزی تبدیل به جانوران روانی دانشمند نشوند.

پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نیست و هرکسی می‌تواند با چند سال تلاش به آن برسد اما به دانش‌آموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترین ثروت هر کدام از آنها انسانیت است که با هیچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقایسه نیست !!


 
♦️برشی از کتاب انسان در جستجوی معنا

۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۲ ق.ظ پوریا قلعه
گفتگوی 2 روحانی...

گفتگوی 2 روحانی...

ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽ ﺯﺍﺋﺮﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ را ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﯿﻨﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻣﯽ ﺑُﺮﺩ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬــﺮﻫﺎﯼ ﺗﺮﮐﯿـﻪ ﭘﻨﭽـﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿـﺮﮔﺎﻩ، ﺟﻬﺖ ﻣﺮﻣّﺖ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﺪ . ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ .
ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐـﺎﺯﻩ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺿﻤﻦ ﭘﻨﭽﺮﮔﯿــﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺪ ﺷﻐﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻧﻤــﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ، ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻭ ﻣﺤﺎﻓﻞ ﺳﺨﻨـﺮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻢ ﻭ ...
ﺗﻌﻤﯿﺮﮐﺎﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ، ﺷﻐﻠﺘﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺷﻐﻞ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ .
ﭘﻨﭽﺮﮔﯿــﺮ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻟﺒــﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸــﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ، ﺑﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ، ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻧﻤـﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ .
ﻣﮕﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ "ﺷﻐﻞ " ﻭ ﻣﻨﺒﻊ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﺁﻭﺭﺩ؟ !
ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﺷـﺪ ﻭ ﺍﮔــﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﻦ ﺍﻧﺠـﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﻓﺮﯾﻀﻪ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ، ﺩﺭﻏﯿﺮ ﺍﯾﻨﺼﻮﺭﺕ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻫـﺮ شخصی ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ ...!

۱۴ اسفند ۹۸ ، ۰۹:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۳۴ ب.ظ پوریا قلعه
انتخاب بد چرا...!؟!

انتخاب بد چرا...!؟!

اگر خدا کفیل رزق است غصه چرا؟!

اگر رزق تقسیم شده است حرص چرا؟!

اگر دنیا فریبنده است اعتماد به آن چرا؟!

اگر بهشت حق است تظاهر به ایمان چرا؟!

اگر جهنم حق است این همه ناحق چرا؟!

اگر حساب حق است جمع مال حرام چرا؟!

اگر قبر حق است ساختمان های مجلل !چرا؟

اگر قیامت حق است خیانت به مردم چرا؟!

اگر دشمن انسان شیطان است پیروی از او چرا؟!

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۳۴ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۲۷ ب.ظ پوریا قلعه
به وقت نادانی!

به وقت نادانی!

بعداز مقاومت محمدکریم مبارز مصری،
درمقابل فرانسوی‌ها و شکست او، قرار
 بر اعدامش شد

 

که ناپلئون او را فراخواند و گفت:
سخت است برایم کسی را اعدام کنم که برای آزادی وطنش مبارزه می‌کرد، من به تو فرصتی می‌دهم تا ده هزار سکه طلا بابت غرامت سربازهای کشته شده به من بدهی...

محمدکریم گفت: من الان این پول را
 ندارم اما صدهزار سکه از تاجران
 می‌خواهم،می‌روم تهیه می‌کنم و باز می‌گردم...

 

محمدکریم به مدت چند روز در بازارها با
 زنجیر برای تهیه پول گردانیده ‌شد اما
 هیچ تاجری حاضر به پراخت پولی
 جهت آزادی او نشد و حتی بعضی
 طلبکارانه می‌گفتند که با جنگ‌هایش
وضعیت اقتصادی را نابسامان کرد پس نزد
 ناپلئون برگشت!!!!!

 

ناپلئون به او گفت:
چاره ای جز اعدام تو ندارم، نه به خاطر
 کشتن سربازهایم، بلکه به دلیل جنگیدن
برای مردمی که پول را مقدم بر وطن
خود می‌دانند...

 

دانایی که برای جامعه‌ ای نادان مجاهدت
می کند مانند کسی است که خودش را
آتش می‌زند تا روشنایی را برای عده ای
 کور فراهم سازد!

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۲۷ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۱۲ ب.ظ پوریا قلعه
أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

درسى به روز از حضرت على(ع)


در جهنم سنگ آسیابی وجود دارد که پنج گروه را آسیاب می کند. آیا نمی پرسید آن پنج طایفه چه کسانی هستند :

حاضران عرض کردند: آری یا امیرالمومنین، آنان جه کسانی هستند؟

 

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: آنان عبارتند از:

🔹عالمان فاجر، قاریان فاسق، حاکمان ظالم،وزیران خائن و کارگزاران کاذب.

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۰۶ ب.ظ پوریا قلعه
مرگ پایان نیست!

مرگ پایان نیست!

دانشجویی به استادش گفت:

استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:

تا وقتی به خدا پشت کرده باشی هرگز او را نخواهی دید!

 

 

enlightened سلام ^_^

قدرت و وجود پر عظمت خالق هستی در تمام آفرینش هویدا است.

من تعجب میکنم از کسی که خدای متعال برای اون معجزه ای نورانی (قرآن) به روشنی خورشید حتی نورانی تر فرستاده ولی بجای خوندن اون میخوان خدا مستقیم دل و دیدشونو تکون بده!

من خیلی به قرآن فکر میکنم، قرآن اونقدر محکم و نورانی هستش که قابل توصیف با هیچ کلمه ای نیست... خود ما باید چراغ سبزی چیزی نشون بدیم که ارزش راهنمایی بیشتری داشته باشیم.

با فرض اینکه همه به خدا و آخرت ایمان دارن (کم یا زیاد) یکی دو قدم از خودتون فاصله بگیرید و صادقانه خودتون رو قضاوت (و رسیدگی) کنید قبل از اینکه به حسابتون رسیدگی بشه.

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۰۶ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ ب.ظ پوریا قلعه
دست های خوشه چین

دست های خوشه چین

در روزگاران پیشین،  شغلی به نام خوشه‌چینی وجود داشت. آنها که دست شان تنگ بود و خرمن و مزرعه ای نداشتند می رفتند و پشت سر دروگران راه می رفتند و خوشه های جامانده را از زمین بر می داشتند و گاها صاحب مزرعه به دروگران دستور می داد که شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید. حافظ می فرماید :

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

 

فکر می کنم بسیاری از دستفروشان، «خوشه چین» های روزگار ما هستند، آنها که در این هوای سرد چشم دارند به اینکه از جیب ما «اسکناسی» بیرون بیاید و چیزی از بساط مختصرشان بخریم. گاهی لازم است شلخته درو کنیم و شلخته خرج کنیم ...

 

*امید کسی را ناامید نکنیم.*

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ب.ظ پوریا قلعه
پند روزگار

پند روزگار

رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست

 

تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست

 

عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست

 

تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو
ریسمانِ دست شیطان قطعاً پوسیدنی ست

 

ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست

 

دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست

 

بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار
رسم دنیا در همین است پند من بشنفتنی ست

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۱۲ ب.ظ پوریا قلعه
پیر و مسجد

پیر و مسجد

♦️پیرى در روستایى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجد مى رفت .

دریک روز بارانى پیر ، صبح براى نماز از خانه بیرون امد ،چند قدمى که رفت در چاله ای افتاد، خیس وگلى شد. به خانه بازگشت لباس راعوض کرد ودوباره برگشت ،  پس از مسافتى براى بار دوم خیس و گلى شد برگشت لباس راعوض کرد ازخانه براى نماز خارج شد. دید در جلوى در، جوانى چراغ به دست ایستاده است سلام کرد و راهی مسجد شدند،

هنگام ورود به مسجد دید جوان وارد مسجد نشد پرسید اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟

جوان گفت نه ،اى پیر ،من شیطان هستم
براى بار اول که بازگشتى خدابه
فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشیدم
براى باردوم که بازگشتى خدا به فرشتگان
گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم
ترسیدم اگر براى بار سوم در چاله بیفتى
خداوند به فرشتگان بگوید تمام گناهان اهل روستا رابخشیدم که من این همه تلاش براى گمراهى انان داشتم
براى همین امدم چراغ گرفتم تا
به سلامت به مسجد برسى!!!

 


🔸گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی

 

🔸شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی.

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه