.::التماس دعا::.

۱۳۵ مطلب با موضوع «مورد علاقه های من» ثبت شده است

جمعه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۰۷ ب.ظ پوریا قلعه
با بقیه فرق میکنه

با بقیه فرق میکنه

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: دارم میمیرم

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم

از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه... سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکرمگه و دوستشون داشتم ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم مرگ رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه 

آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر

داشت میرفت

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب 

گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم 

گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...

۲۶ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۷ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۴ ب.ظ پوریا قلعه
آدمهای مهربان

آدمهای مهربان

هرگز: به آدمهای مهربان زخم نزنید

چون گوشه قلب خدا زخمی میشود...

آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه 

هرگز احساس حماقت نمیکنند

چون خوب بودن برای آنها عادت شده

آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند

آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند...

آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند

که نبینند نشنوند و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند...

هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست

سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید...

مهربان باشید با مهربانان..

۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۱۳ ق.ظ پوریا قلعه
ساده که می شوی

ساده که می شوی

ساده که می شوی 


همه چیز خوب میشود 


خودت 


غمت 


مشکلت 


غصه ات 


آدم های اطرافت 


حتی دشمنت.... 


یک آدم ساده که باشی 


برایت فرقی نمیکند که تحمل چیست 


که قیمت تویوتا لندکروز چند است 


بنزآخرین مدل چند ایربگ دارد 


مهم نیست 


نیاوران کجاست 


شریعتی وپاسداران وفرشته والهیه 


کدام حوالی اند 


رستوران چینی ها 


گرانترین غذایش چیست؟! 


ساده که باشی 


همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود 


همیشه لبخند برلب داری 


بر روی جدول های کنار خیابان راه میروی 


زیر باران،دهانت را باز میکنی 


وقطره قطره مینوشی باران را... 


آدم برفی که درست میکنی 


شال گردنت را به او میبخشی 


ساده که باشی 


بربری داغ با پنیر واقعا عشقبازیست! 


آدم های ساده را دوست دارم 


بوی ناب آدم میدهند 


ساده که میشوی 


فرمول نمیخواهی 


ایکس تو همیشه مساوی ایگرگ توست! 


درگیر رادیکال،انتگرال نیستی 


هرجایی به راحتی محاسبه میشوی 


ساده که میشوی 


حجم نداری،جایی نمیگیری 


زود به یاد می آیی ودیر از خاطر میروی 


ساده که میشوی 


کوچک میشوی 


توی دل هرکس جا میشوی 


وباز همیشه درجیبت شکلات پیدا میشود.

۲۰ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۳ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۴۲ ق.ظ پوریا قلعه
گاه در جاده بایست

گاه در جاده بایست

گاه در جاده بایست


به درختی که نروییده بیندیش و کنارش بنشین


لحظه‌هایی هم هست


که نرفتن هنر است....

۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۰ ب.ظ پوریا قلعه
ساده هستم ساده میبینم

ساده هستم ساده میبینم

ساده هستم

ساده می بینم


ساده می پندارم زندگی را

نمیدانستم جرم می دانند سادگی را


سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم


ساده می مانم…


ساده میمیرم…


اما..


ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …

۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۰ ۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه