.::التماس دعا::.

۵۱۶ مطلب با موضوع «سنگین» ثبت شده است

چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ب.ظ پوریا قلعه
أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

دلش خوش است که این شهر، شهر قرآنیست
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست

 

توریست خیز ترین جای زمین، خاک ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست

 

نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است

 

سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست

 

برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک ، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست

 

و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست

 

دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش ، مکه درمانیست

 

همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست

 

اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست

 

برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانیست….

۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۴۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۱۴ ب.ظ پوریا قلعه
مادر

مادر

از  مادری پرسیدند:
کدام فرزندت را بیشتر دوست داری؟

مادر گفت:

بیمارِ آنها را تا وقتیکه خوب شود،
غایب را تا وقتیکه بازگردد،
کوچکترین را تا وقتیکه بزرگ شود،
و همه آنها را تا وقتیکه بمیرم.

۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۱۴ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۳۸ ب.ظ پوریا قلعه
فَهْم!

فَهْم!

بعضی از انسان ها 

 

به خودشون قول دادند 

 

تا آخر عمر در برابر 

فهمیدن مقاومت کنند...

۰۳ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۵۲ ق.ظ پوریا قلعه
سی.پی.آر

سی.پی.آر

"سی.پی.آر " بیمارستان جای جالبی ست،

آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند، گریه میکنند،
دعا میکنند، حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.

آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترسند؛ از "نبودن" !
از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان، از جای خالیه یک آدم.

اتاق شوک جای بد و جالبیست، تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود، تمام خاطرات مرور میشود! تمام خوبی هایش یادآوری میشود!

حالا چشمتان را ببندید. بدترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید.
فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد، به خوبی هایی که قبلا به شما کرده فکر کنید، به جای خالیش .

نبود آدم ها را هیچ کینه ای پر نمیکند!

لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر، یک اتاق شوک داشته باشید
و خوبی های آدم های بدِ دنیایتان را احیا کنید .
بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند...

 

👤دکتر_محبی (فوق تخصص قلب)

۲۸ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۵۲ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۵۶ ب.ظ پوریا قلعه
داستان های خواندنی

داستان های خواندنی

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

 

 

مردی قوی هیکل، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند.
روز اول 18 درخت برید.
رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد.
روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ولی 15 درخت برید.
روز سوم بیشتر کار کرد، اما فقط 10 درخت برید.

به نظرش آمد که ضعیف شده است.
نزد رئیسش رفت و عذرخواهی کرد و گفت نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم، درخت کمتری می برم.
رئیس پرسید آخرین بار، کی تبرت را تیز کردی؟
او گفت برای این کار وقت نداشتم، تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.

 

 

 

امام علی (ع) میفرمایند مردم در دنیا از جهت کار و عمل دو دسته اند:

اول آنکه در دنیا

ادامه مطلب...
۲۴ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۰۳ ب.ظ پوریا قلعه
بخور و ...

بخور و ...

قرآن در چند جا می فرماید : 

«کُلوا» یعنی بخورید، اما هر جا فرموده 

«کلوا» به دنبالش یک مسئولیتی 

به عهده ما گذاشته است :

 

★جایی می فرماید : کلوا...

در ادامه می فرماید : «واشکروا»

«خوردی شکر کن»

 

★جایی می فرماید : کلوا...

در ادامه می فرماید :«اطعموا»

«خودت خوردی به دیگران هم بده»

 

★جایی می فرماید : کلوا...

در ادامه میفرماید :«انفقوا»

«بخور و انفاق کن»

 

★جایی می فرماید : کلوا... 

درادامه می فرماید : «واعملوا صالحا»

«خوردی نیرو گرفتی، کار نیکی انجام بده»

 

★جایی می فرماید : کلوا... 

در ادامه می فرماید : «ولا تسرفوا»

«خوردی اسراف نکن»

 

★جایی می فرماید : کلوا... 

در ادامه می فرماید : «لاتطغوا»

«خوردی  بد مستی نکن»

 

★جایی می فرماید : کلوا... 

در ادامه می فرماید : «ولا تتبعوا خطوات الشیطان»

«از نعمت خدا خوردی دنبال شیطان نرو»

 

 

پس توجه کنید فقط «بخور بخور» نیست! 

بلکه با هر خوردنی «مسئولیتی» هست...

۲۲ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۰۳ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۴۷ ب.ظ پوریا قلعه
مترسک توخالى

مترسک توخالى

♦️ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺗﻔﻨﮓ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺣﻔﺎﻇﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ " ﺍﺭﺑﺎﺑﻤﺎﻥ " ﺷﺪ . . . . . . !!!

 

🔹ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﯾﻨﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺩﯾﻨﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺷﺪ! 

 

🔹ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻣﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺘﻤﺎﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺷﺩ!

 

🔹ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺷﺮﻳﻒ ﺷﻮﺩ ، ﺷﺮﺍﻓﺘﻤﺎﻥ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺷﺪ!

 

🔹ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺷﺎﻩ ﻭ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ، ﺁﻗﺎ ﻭ ﺁﻗﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﺍﺭﯾﻢ!

 

🔹ﺧﻼﺻﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ ، ﺩﺭﺩ بی ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ...!

۲۲ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸، ۰۶:۵۶ ب.ظ پوریا قلعه
چوپان نماز خوان

چوپان نماز خوان

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ . 

 

ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ . 

ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. 

 

ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ.

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ:

 

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ ﻣﯿﺰﻧﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺮﺩ ﻣﻦ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ.

 ﺣﺎﻝ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ راصدا میزند ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺶ ﻧﺮﻭﻢ ﺍﺯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﻢ ﮐﻤﺘﺮم....

 

از پاهایی که نمی توانند تورا به سمت ادای نماز ببرند انتظآر نداشته باش تورا به بهشت ببرند"

بودن کشتی درآب خطرناک نیست..اما بودن آب درکشتی خطر داره..! بودن مؤمن دردنیا خطرناک نیست..اما بودن دنیا درقلب مؤمن خطرداره. !شایسته تامل هست..

۲۱ بهمن ۹۸ ، ۱۸:۵۶ ۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۴۳ ق.ظ پوریا قلعه
مادربزرگ

مادربزرگ

مــــادربزرگ من آدم مذهبی بود...

 

هر وقت دلش واسه "امام رضا" تنگ 

می شد می گفتم:

 

مادربزرگ حالا حتما لازم نیست بری "مشهد"

از همینجا یه "سلام" بده، 

 

اما من واسه تفریح میرفتم شمال اون به من نمیگفت حتما لازم نیست بری شمال همینجا "تفریح کن،"

 

وقتی سفره میگرفت وقتی "محرم" میشد به ﻫﻴﺎت محل برنج و روغن میداد بهش میگفتم:

 

اینا همه سیرن پولشو ببر بده به چهارتا "آدم محتاج،"

 

اما وقتی من با دوستام "مهمونی" میگرفتم اون فقط میگفت؛

"مادر مراقب خودت باش،"

 

سالها گذشت...

تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن "سفر" برن،

احتیاج دارن از زندگی "لذت ببرن" و لذت بردن برای آدمها "متفاوت" معنی میشه،

 

یکی از "هیئت" لذت میبره،

یکی از "مهمونی رفتن،"

یکی تو "سفر مکه" اقناع میشه، 

یکی تو "سفر تایلند،"

 

اینا همشون برای من "آدمهای محترمی" هستن،

 

سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به "دلخوشی های" آدمها گیر بدهم،

چون آدمها با همین دلخوشی ها "سختی های" زندگی رو تحمل میکنن...

۲۱ بهمن ۹۸ ، ۰۸:۴۳ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۸، ۱۰:۳۱ ق.ظ پوریا قلعه
پسر بچه

پسر بچه

یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی با یکدیگر بودند، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد...

پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد.

اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید... اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده...

عذاب مال کسی است که صادق نیست... و آرامش از آن کسانی است که صادقند...

لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند.

۲۰ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۳۱ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه