.::التماس دعا::.

دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۱۰ ب.ظ پوریا قلعه
آﺧﺮﺍﯼ ﺳﺎﻟﻪ

آﺧﺮﺍﯼ ﺳﺎﻟﻪ

آﺧﺮﺍﯼ ﺳﺎﻟﻪ

ﺍﻣﺴﺎﻝ سال میمون ﺑﻮﺩ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺗﺎﺧﺘﻦ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﺧﺘﻦ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﻮﺧﺘﻦ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻦ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻧَﻔَﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻧَﻔَﺲ ﺍُﻓﺘﺎﺩﻥ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪﻥ ﺍﻻﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺨﻨﺪَﻥ

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ(تولد)

ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻦ(مرگ)

ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧَﻤﻮﻧَﻦ

ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ

ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯿﺶ ﻣﯽ ﺃَﺭﺯﻩ

ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﻩ

ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣَﺮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﺑﯿﺎﯾْﻦ ﻗﺪﺭ ﻫﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ

ﻧﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺑﻤﻮﻧﯿﻢ

پروانه به خرس گفت: دوستت دارم...

خرس گفت: الان میخوام بخوابم،باشه بیدار شم حرف میزنیم...

خرس به خواب زمستانی رفت و هیچوقت نفهمید که عمر پروانه فقط 3 روز است...

"همدیگر را دوست داشته باشیم؛

شاید فردایی نباشد".. آدمای زنده به گل و محبت نیاز دارن ومرده ها به فاتحه!

ولی ما گاهی برعکس عمل میکنیم!

به مرده ها سر میزنیم و گل میبریم براشون, ولی راحت فاتحه زنده هارو میخونیم !

گاهی فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست!


بیائیم ساده ترین چیز رو از هم دریغ نکنیم


❤️ عشق و محبت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️

۱۶ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۳۷ ق.ظ پوریا قلعه
نماز

نماز


۱۶ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۳۷ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۹:۲۲ ق.ظ پوریا قلعه
شهدای اسفند ماه

شهدای اسفند ماه


۱۵ اسفند ۹۵ ، ۰۹:۲۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه

چرا داد می زنیم

چرا داد می زنیم


استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟ 

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم. 

استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟ 

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. 


سرانجام او چنین توضیح داد:

 هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.

 

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟

 آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. 

فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است. 

هنگامى که عشقشان به یکدیگر خیلی بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها  برای حرفهای معمولى با هم حرف نمی‌زنند

و از نگاه هم خیلی چیزها را میفهمند.

این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد

۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۲:۰۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۰:۵۰ ق.ظ پوریا قلعه
دوستت دارم ، خدای خوب من

دوستت دارم ، خدای خوب من

💧مناجات زیبای دکتر چمران💧


💎خدایا ...


از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت

اما شکایتم را پس میگیرم ...

من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ..

گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،

معنایش این نیست که تنهایم ...

معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...


با تو تنهایی معنا ندارد !

مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!


❤️دوستت دارم ، خدای خوب من

۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۵۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۵۴ ب.ظ پوریا قلعه
هر لحظه

هر لحظه

پیامبر اعظم حضرت محمد " صلی الله علیه و آله و سلم ":

هر لحظه ای که بر انسان بگذرد و به یاد خدا نباشد، قیامت حسرتش را خواهد خورد.


نهج الفصاحه، ح 2677


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۵۴ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
هفت سین | هفت صاد

هفت سین | هفت صاد

بالاخره یه نوروز جدید تو راهه و هرکی تو فکر هفت سین خودشه...


بعضیا هفت سینشون “سنجد“ و “سیر” و “سماق” و “سرکه” و “سیب” و “سبزه” و “سوسن“ـه


بعضیا هفت سینشون “سکه“ و “سانتافه“ و  “سفر خارج “ و “سونا“ و “سگ جیبی” و “ساختمون آنچنانی” و “سرمایه ها“شونه.


بعضی ها هفت سینشون “ساختمون نیمه کاره” و “سقفایی که چکه میکنه“ و “سکه های پول خرد واسه خرید نون” و “سبد های خالی” و “سیاهی دود هیزم” و “سرمای تنشون” و “سیلی سرخ صورتشون“ـه


بعضی ها فقط یه سین تو زندگیشون دارن نمیخوان ازش دل بکنن ”سکون“!

بعضی ها نگاهشون رو دوختن به دور دست ها و سین “سراب” که هرچی جلو میرن بهش نمیرسن!

بعضی ها “سیاهن” بعضی ها “سفید“!

بعضیا “سبزن“ و بعضیا “سرخ“!

بعضی ها یه سین پر و پیمون “سلامتی“ دارن و نمیبیننش...

بعضیا در به در “سکه“هاشون رو “سر به نیست “ میکنن تا سین ”سلامتی“ رو “سر“شون باشه.

.

بعضیا از سین های دنیا فقط یه “سر پناه” میخوان، بعضیا فقط یه “سرپرست“!

بعضی ها همه عمرشون تو سین ”سجود“ن بعضیا تو سین ”سلوک“

و بعضیا “سگ دو“ میزنن واسه یه لقمه نون!

بعضیا مثل “سرو” میمونن و بعضیا مثل “سایه“

بعضیا “سرمست” دنیان و بعضی ها “سرسام“ میگیرن از اینهمه “سردرگمی” هاش!


بعضی ها رو میشناسم که هفت “سین” زندگیشون رو با “صاد “میچینن:

صفا و صداقت و صمیمیت و صبر و صلح و صلابت و صواب …


هفت(صاد) شما ماندگار...🌷

۰۹ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۳۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۰۳ ب.ظ پوریا قلعه
خدایا شکرت

خدایا شکرت


۰۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۳ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۱۸ ب.ظ پوریا قلعه
قرآن

قرآن

قرآن کتابیست که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد. 

کتابی آسمانی است اما  بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد!


کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات! آن هم حج و نماز! 


کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست .

کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم انسان با قلم آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست.

این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستندو وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند و بالاخره، اینکه می بینی؛ 

اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد.


قرآن! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند” چه کس مرده است؟ “

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است. 

 من شرمنده توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام. 

یکی ذوق می کند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که تو را فرش کرده، ‌یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته، ‌یکی به خود می بالد که تو را در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …

 آیا واقعا خدا ترافرستاده تا موزه سازی کنیم؟ 


 من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و تو را می شنوند،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند. 

اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”احسنت …!” گویی مسابقه نفس است


‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه، خواندن تو از آخر به اول معرفت  است یا یک رکورد گیری؟ 

ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند دانا کنی، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند. 

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.

 آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. 


 #علی_شریعتی، برگرفته از پدر مادر ما متهمیم، مجموعه آثار ۲۲

۰۷ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۶ اسفند ۱۳۹۵، ۰۴:۱۷ ب.ظ پوریا قلعه
فقط یک بار برای یک لحظه بایست

فقط یک بار برای یک لحظه بایست

همیشه یک کار هست 

که باید انجامش دهی 

لیسانس بگیری

فوق لیسانس بگیری

دکتری بگیری

همیشه چیزی هست که باید به آن برسی

ازدواج کنی

فرزند بیاوری 

 و فرزندانت بزرگ شوند و دانشگاه بروند

همیشه چیزی هست که باید بخری

ماشین خوب  و بهتر

خانه خوب  و زیباتر

فقط یک بار برای یک لحظه بایست

و از خود بپرس خودت کجا بوده ای

 این سالها

چقدر برای خودت بوده ای 

و آیا میدانی که وقتی در آرزوی چیزی هستی

لحظات حال از دستت پریده اند

و تو برای خودت زندگی نکرده ای

تو برای آرزوهایت زندگی ات را خرج کرده ای

هیچوقت شده برای خودت باشی

بروی به محله قدیمیت سر بزنی

و ببینی همکلاسی هایت کجایند و چه کرده اند

شده است قلم به دست بگیری و بنویسی؟

و یا نقاشی کنی

بدون آنکه فکر کنی چه عوایدی خواهد داشت این کار

شده است تو ی کاغذ پار ه های قدیمی خانه 

بگردی و نامه ای عاشقانه بیابی

بنشینی و آن را بخوانی؟

شاید بفهمی معنی عشق، روزگاری چه بوده

شده است توی انباری خانه پدری بگردی

و زیر میز را نگاه کنی

ببینی آنوقتها که مدرسه میر فته ای

یادگاری نوشته ای 

تو نوشته ای و رفته ای

تو کجایی حالا !؟

جا مانده ای؟!

شده است قرآن پدر را باز کنی 

و یکی یکی پی نوشت های پدر را ببینی

که تاریخ تولد ها را نوشته

و تو را نور چشم خطاب کرده؟

زندگی همین است

تو نور چشم کسی بوده ای 

که حالا حوصله اش را نداری

و فرزندت را عاشقانه دوست داری که 

حوصله ات را ندارد

تو یک جا توی زندگی خودت را جا گذاشته ای

و رفته ای.....آنهم چه رفتنی

نمیشود دلت برای خودت تنگ شود؟

میترسم نشود و دیر شود 

بگرد دنبال کسی که تو را با نام کوچکت صدا کند

تو را با نام کوچکت صدا کند

زنگ بزند و بگوید 

هیچ کاری ندارد 

فقط دوست داشته  صدایت را بشنود

بگرد دنبال دوستی که 

 شریکت نیست


بگرد دنبال خودت

خودت را پیدا کن و بازوانت را دور خودت

حلقه کن و خود را در آغوش بگیر

۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۱۷ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه