.::التماس دعا::.

۲۵۶ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۱۳ ب.ظ پوریا قلعه
رفتار نازک!

رفتار نازک!

هر رفتار مانند

یک نخ نازک است

نخ های نازک

 "رفتارهای تکراری "

تبدیل به طناب

 "عادت " میشوند

و آن طناب برای همیشه

دور زندگی ما می پیچد!

مواظب نخ های

 نازک زندگیمان باشیم!

۱۰ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۵۸ ق.ظ پوریا قلعه
سگ و آیینه

سگ و آیینه

‌ انسان وزن بدن خود را احساس نمی‌کند، اما وقتی اجسام خارجی را به حرکت در می آورد، وزن آنها را احساس می کند. همین‌طور متوجه کمبودها وعیوب خود نمی شود، بلکه کمبود و عیب دیگران را می‌بیند. اما حسن این امر عبارت از این است که دیگران برای هرکس چون آینه ای هستند که در آن همه نوع عیب، کمبود، و خصوصیت نفرت آور خود را به آشکار می بیند. مشکل در این جاست که معمولا رفتارش به رفتار سگی می‌ماند که در برابر آینه پارس می‌کند، زیرا نمی‌داند که آنچه می‌بیند، تصویر خود اوست، بلکه می‌پندارد سگ دیگری در برابر او قرار دارد.

 

 

👤آرتور شوپنهاور

۰۶ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۵۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۴۴ ب.ظ پوریا قلعه
مخلوق حریص

مخلوق حریص

اکثر مردم هنگامی که به پایانِ کار می‌رسند و نظری بر گذشته می‌افکنند، درمی‌یابنند که سرتاسرِ زندگی را چون چیزی گذرا زیسته‌اند و با حیرت مشاهده می‌کنند که آنچه بی‌اعتنا از کنارش گذشته‌اند و لذّتی از آن نبرده‌اند، همان زندگیشان بوده است؛ یعنی همان چیزی که به خاطرش زندگی کرده‌اند. انسان فریاد بر می‌آورد که امید و آرزو او را فریفته‌اند تا این‌که عاقبت در آغوش مرگ به رقص درآید! آه چه مخلوق حریصِ سیری ناپذیری است این انسان!

 

جهان‌ و تاملات‌ فیلسوف

آرتور شوپنهاور

۰۱ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۴۴ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ب.ظ پوریا قلعه
دو قطره آب

دو قطره آب

دو قطره آب که به هم نزدیک شوند، تشکیل یک قطره بزرگتر میدهند

اما دوتکه سنگ هیچگاه با هم یکی نمی شوند !

 

پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در

نتیجه امکان بزرگتر شدنمان نیز کاهش می یابد

 

آب در عین نرمی و لطافت در مقایسه با سنگ،به مراتب سر سخت تر، و

در رسیدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است.

 

سنگ، پشت اولین مانع جدی می ایستد.

اما آب... راه خود را به سمت دریا می یابد.

 

در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و

گذشت باید جستجو کرد.

 

گاهی لازم است کوتاه بیایی

گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد

 

گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری

گاهی نگاهت را به سمت دیگر بدوز که نبینی.

 

ولی با آگاهی و شناخت

آنگاه بخشیدن را خواهی آموخت.

۲۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۳۷ ق.ظ پوریا قلعه
با حال خوبت عشق کن!

با حال خوبت عشق کن!

می دونی محاله یه روز صبح یکی درِ خونه رو بزنه یه جعبه بگیره جلوی آدم و بگه بفرما حال خوب!
حال خوب ساختنیه.
دست کن ته خورجین دلتنگیا و زخما و بالا پایینای زندگیت، یه کم حال خوب از توش بکش بیرون.
نمیگم آسونه
نمی گم اشتباه نکن، زمین نخور، اشک نریز، کم نیار
نمی گم جلوی یه حسرتایی رو می شه گرفت
نمی گم همیشه‌ی خدا علی بی غم باش، که نمیشه؛
اصلا غم واسه اینه که به آدم عمق بده.
به قول یه بنده خدایی که می گفت درست بعد از اتفاق بود که فهمیدم اون لحظه ها که خنده میسر بود باید از ته دل و با صدای بلند می خندیدم، چه حیف که کم خندیدم!
اونایی که از عمق زخم هاشون شادی بیرون کشیدن قدر لحظه لحظه‌ی زندگی رو بیشتر دونستن.
نه که فکر کنی از بدو تولد آدم های قدرتمندی بودن، نه... اونا این قدرت رو بعد از هر زخمی، ذره ذره در خودشون پرورش دادن.
در لحظه هایی که امکان حال خوب رو داری حضور داشته باش، براش سنگ تموم بذار.
دنیا همیشه بلبشوئه، بهونه واسه دلگیری زیاده و فرصت کم،
تنهایی به آدم نزدیکه و انتظار هیچ دردی رو دوا نمی کنه؛
فقط خودتی که می تونی پازل بعضی لحظه هارو جوری بچینی که یه کم عشق کنی.
یادت نره که هر چقدر دنیا سخت بگیره حق توئه که توش عشق کنی،
حق گرفتنیه
حال خوب ساختنیه

 

پریسا زابلی پور

۲۶ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۸، ۰۸:۵۷ ق.ظ پوریا قلعه
آرزو و واقعیت

آرزو و واقعیت

مراحل تبدیل یک آرزو به واقعیت:
یک آرزو که براش تاریخ تعیین بشه، میشه هدف! 
یک هدف که به مراحل کوچکتر تبدیل بشه، میشه برنامه! 
یک برنامه که با عمل همراه بشه، میشه واقعیت!

۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۸:۵۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۱۱ ب.ظ پوریا قلعه
اثر شوفر

اثر شوفر

اثر شوفر چیست؟

ماکس پلانک بعد از این‌که جایزه نوبل را در سال ۱۹۱۸ می‌گیرد یک تور دور آلمان می‌ گذارد و در شهرهای مختلف درباره کوانتوم مکانیک صحبت می‌کند.

چون هر دفعه دقیقا یک محتوا را ارائه می‌کند راننده‌ اش احساس می کند که همه مطالب را یاد گرفته است.

و روزی به آقای پلانک می گوید«شما از تکرار این حرف‌ها خسته نمی‌شوید؟ من الان می توانم به جای شما این مطالب را برای دیگران ارائه کنم.
 
می خواهید در مقصد بعدی

ادامه مطلب...
۱۹ مرداد ۹۸ ، ۱۴:۱۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۵۷ ب.ظ پوریا قلعه
خودپسندی و غرور

خودپسندی و غرور

تفاوت میان خودپسندی و غرور در این است که غرور، اعتقاد راسخ به ارزش فوق‌العاده‌ی خویش در زمینه‌ای خاص است، 
اما خودپسندی، خواستِ ایجاد چنین اعتقادی در دیگران است و معمولاً با این آرزوی نهان همراه است که در نهایت، خود نیز بتوانیم به همان اعتقاد برسیم.

بنابراین، غرور از درون انسان نشأت می‌گیرد و در نتیجه، قدردانی مستقیم از خویشتن است. اما خودپسندی کوششی است برای جلب قدردانی از بیرون، یعنی دستیابی غیرمستقیم به قدردانی است. از این رو خودپسندی، آدمی را پرگو و غرور کم‌گو می‌کند .

 

آرتور شوپنهاور
در باب حکمت زندگی

۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۵۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
حسادت

حسادت

هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!
حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است. 
هر قلبی دردی دارد
فقط نحوه ابراز آن فرق دارد. 
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان می‌کنند
بعضی ها در لبخندشان!

  • خنده را معنی به سر مستی مکن
  • آنکه میخندد غمش بی انتهاست

نه سفیدی بیانگر زیبایی ست
و نه سیاهی نشانه زشتی...
کفن سفید اما ترساننده است و کعبه سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است. انسان به اخلاقش سنجیده می شود نه به مظهرش...
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی،نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.


دکتر الهی قمشه‌‌ای

۱۷ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۱۳ ب.ظ پوریا قلعه
فرهنگ سه خطی

فرهنگ سه خطی

روزی "فرانتس کافکا" نویسنده مشهور چک تبار، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختر بچه‌ای افتاد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود .
دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : " عروسکم گم شده ... "
کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : " امان از این حواس پرت ... گم نشده ، رفته مسافرت ! "
دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : " از کجا می‌دونی ؟! "
کافکا هم می گوید : " برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه ... "
دخترک ذوق زده از او می پرسد که

ادامه مطلب...
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۱۳ ۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه