.::التماس دعا::.

۱۴۵۵ مطلب توسط «پوریا قلعه» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۰۱ ب.ظ پوریا قلعه
روزی خواهید مُرد

روزی خواهید مُرد

اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتن اسم مردم روی فنجان قهوه‌شان، جملات زیر را می‌نوشتم:
شما و تمام کسانی که دوست‌شان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفته‌اید یا کارهایی که انجام داده‌اید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت آن‌هم صرفاً برای یک مدت کوتاه.

این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگی‌ست.
تمام مسائلی که به آن‌ها فکر می‌کنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانه‌ای از این حقیقت‌اند.
ما غبارهای کیهانی بی‌اهمیتی هستیم که در یک نقطه‌ی‌ آبی پرسه می‌زنیم و به هم برخورد می‌کنیم. عظمتی برای خودمان تجسم می‌کنیم و اهدافی برای خودمان می‌سازیم. امّا راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوه‌ی لعنتی‌تان لذت ببرید!


👤مارک منسن
📓اوضاع خیلی خراب است

۱۲ بهمن ۰۰ ، ۲۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۴ دی ۱۴۰۰، ۰۴:۲۵ ب.ظ پوریا قلعه
علاقه یا ارزش‌

علاقه یا ارزش‌

بسیار مهم است که هدف، علاقه یا ارزش‌هایی داشته باشید که به زندگی‌تان معنا و ارزش بدهد. منبع مشخص این معنا مهم نیست.

در واقع، چیزی که برای شخصی معنادار است ممکن است برای فرد دیگری کاملاً بی‌معنی باشد‌. نکته‌ی کلیدی این است که چیزی را پیدا کنید که به زندگی شما هدف بدهد و این امکان ‌را که هر روز با انرژی بیشتری به آن هدف نزدیک شوید.

خوشحالی امری کاملاً شخصی است. عواملی که باعث خوشحالی یک شخص میشود، لزوماً افراد دیگر را خوشحال نمی‌کند.


👤 لئو بورمنز
📕 دهکده‌ جهانی خوشبختی

۲۴ دی ۰۰ ، ۱۶:۲۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۶ دی ۱۴۰۰، ۰۷:۵۳ ب.ظ پوریا قلعه
عادت بدی داشت!

عادت بدی داشت!

تا تقی به توقی می‌خورد، می‌گفت کاری نکن تنهایت بگذارم؛ کاری نکن برای همیشه از دنیایت بروم! دعوایمان که می‌شد انگار واجب بود روزه‌ی سکوت بگیرد. سر هر چیز کوچک یک قرن فاصله می‌گرفت و تمام راه‌هایی که ممکن بود به او برسم را با اخم می‌بست...
نمیدانم میدانست یا نه ولی هروقت می‌گفت تنهایم میگذارد قلبم از کار می‌افتاد و همه چیز را تمام شده میدانستم.
آنقدر می‌ترسیدم که صبح تا شب خدا را به هزار لهجه التماس می‌کردم که رفتن را از سرش بیندازد و شب که میشد تا آبی کمرنگ آسمان، کابوس تنهایی‌ام را میدیدم.
آنقدر گفت... آنقدر ترساند... آنقدر گریاند که یک شب جانم به لبم رسید. نشستم با خودم گفتم مگر رفتن یعنی چه؟ مگر رفتن همین نیست که آغوشش را به رویت ببندد؟ مگر رفتن همین نیست که از بغض داغون شوی ولی شانه‌هایش را برای اشک‌هایت به نامت نزند...؟!
فهمیدم آنقدر مرا از رفتنش ترسانده، آنقدر خودش را از من گرفته که دیگر ترسی برایم نمانده. فهمیدم خیلی وقت است خودم را برای نداشتنش آماده کرده‌ام، فهمیدم خیلی وقت است که از دلم رفته است...

 

👤صفا سلدوزی

۰۶ دی ۰۰ ، ۱۹:۵۳ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۰، ۰۹:۱۲ ب.ظ پوریا قلعه
شب

شب

شب همه ما یکی بود

اما تاریکی ها یمان فرق داشت...!!

۲۳ آذر ۰۰ ، ۲۱:۱۲ ۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۷:۱۱ ب.ظ پوریا قلعه
معشوقی

معشوقی

معشوقی مقامی بالاتر از عاشقی است.
ابتدا انسان عاشق میشود و از عاشقی حظّی بسیار می‌برد، امّا نباید در همین مرحله بماند. عشق اگر در انسان پیش‌رونده باشد و به سوی تعالی حرکت کند، او را در نهایت به معشوق و حظِّ معشوقی سوق میدهد.

به تعبیرِ مولانا، امروزِ انسان عاشقی است و فردایِ او می‌بایست معشوقی باشد. گویی عاشقی مشق معشوقی است. میتوان آن را تمرین دوست داشتن برای دوست داشته شدن نامید. توقّع دوست داشته شدن قبل از دوست داشتن توهّمی بیش نیست. اوّلین پلهٔ نردبانِ عشق، عاشقی و آخرین پلهٔ آن معشوقی است. این نردبان را «پله‌ پله تا ملاقات» خدا باید پیمود.

 

📕 پله‌ پله تا ملاقات خدا
👤عبدالحسین زرین کوب

۱۹ آذر ۰۰ ، ۱۹:۱۱ ۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۳۹ ب.ظ پوریا قلعه
زمان برای هر شخص یکسان نیست!

زمان برای هر شخص یکسان نیست!

وقتی پدر پنجاه ساله ای از پسر پانزده ساله اش می خواهد دو سال دیگر صبر کند تا صاحب اتومبیلی برای خودش شود، این فاصله 730  روزه فقط 4 درصد عمر پدر را تشکیل می دهد اما این دو سال 13 درصد از عمر پسر را در بر می گیرد.
 پس عجیب نیست اگر برای پسر این  مدت سه یا چهار بار طولانی تر باشد.
 به همین صورت دو ساعت از زندگی یک کودک 4 ساله مساوی است با دوازده ساعت از زندگی  مادر 24 ساله اش.
اگر از کودک بخواهیم که برای گرفتن یک آب نبات دو ساعت صبر کند مثل اینکه از مادرش بخواهیم برای خوردن یک  فنجان قهوه دوازده ساعت انتظار بکشد.
خوبه که تفاوت ها را درک کنیم..... این تفاوت، نه تنها بین بچه ها و ما هست بلکه بین ما و همه آدم های دنیا هم هست.


الوین تافلر

۱۹ آذر ۰۰ ، ۱۴:۳۹ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۴:۱۰ ب.ظ پوریا قلعه
عشق حقیقی

عشق حقیقی

به نظر من: عشق حقیقی آن است که به تو عشق بورزند؛ بدون این که شایستگی اش را داشته باشی...


👤میلان کوراندا

۱۸ آذر ۰۰ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۰۴:۲۶ ب.ظ پوریا قلعه
حرف زدن با کنایه

حرف زدن با کنایه

یکی از ناعادلانه‌ترین رفتارها در یک رابطه، حرف زدن با کنایه هست. صحبت کردن از روی دلخوری!
 اینکه در حرفات نشون بدی ناراحتی، ولی دلیلش رو نگی. اینکه با رفتارت طرف مقابلت رو وادار کنی بارها و بارها از خودش بپرسه مرتکب چه گناهی شده و دلیل این همه دلسردی چیه؟ و جوابی نداشته باشه.
یعنی اون آدم رو به تنهایی متهم کنی، براش حکم صادر کنی، و فرصت دفاع کردن رو ازش بگیری. نه زندگی صحنه نمایشه، و نه ما بازیگران پانتومیم هستیم.
در یک رابطه باید همه چیز رو واضح فهمید و درست فهموند. دوست داشتن رو، محبت رو، شادی و غم رو، و قهر و دلخوری رو. پس با دیگران روراست باشیم و از عکس‌العمل‌ها نترسیم، اگر قرارمون به انسان بودنه …

۱۷ آذر ۰۰ ، ۱۶:۲۶ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۶ ق.ظ پوریا قلعه
دردهایِ درونِ آدم ها

دردهایِ درونِ آدم ها

اگر ما دردهایِ درونِ آدم ها را می دانستیم و حالشان را می فهمیدیم ؛ بیشتر درکشان می کردیم و کمتر آزارشان می دادیم ، کمتر از دستشان کفری می شدیم و کمتر قضاوتشان می کردیم .
گاهی آدم ها آنقدر خسته و زخمی و بریده اند که نمی توانند آرامش و تمرکزِ لازم را برای حفظ روابطشان داشته باشند ، حرف هایشان ، تیز و برّنده می شود و رفتارهایشان آزاردهنده ، اما واقعا قصد و نیتِ بدی ندارند .
آدم ها را درک کنیم ! این بزرگترین کمکی ست که از هرکسی برایِ خوب کردنِ حالِ دیگران بر می آید .
به گفتار و رفتارهایِ آنیِ شان برچسب نزنیم !
آدم های امروز ، همین اند ! دردهایشان را انکار می کنند تا قوی به نظر برسند و روی پای خودشان ایستاده باشند .
اما روزی کم می آورند و در نهایتِ خستگی ، زیرِ آوارِ دردها و مشکلات و حرف هایِ ناگفته شان لِه می شوند ... و شما نمی دانید که در آن لحظه با یک روحِ خسته و متلاشی طرفید ! و نمی دانید چه سخت است لبخند زدن ، در نهایتِ ویرانی ...
به جای جبهه گیری و قضاوت ، درکشان کنید
کمی که بگذرد ؛ خودشان فاصله ها را کم می کنند و دوباره می خندند ،
وقتی که زخم هایشان را ترمیم کرده اند و درد هایشان را خوب ،
وقتی که با مشکلات و نداشته هایشان کنار آمده اند ...

نرگس صرافیان طوفان

۱۶ آذر ۰۰ ، ۱۰:۵۶ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۴۹ ب.ظ پوریا قلعه
don't say

don't say

...People are like their words, but the ones they don't say

آدما شبیه حرفاشونن، ولی اون حرفایی که نمیزنن...

۱۴ آذر ۰۰ ، ۱۴:۴۹ ۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه