.::التماس دعا::.

۱۶ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۲ ق.ظ پوریا قلعه
از کدوم جمله خوشتون اومد؟

از کدوم جمله خوشتون اومد؟

1. برایم مهم نیست؛

از بیرون چگونه به نظر می آیم
کسانی که درونم را می بینند
برایم کافیند
برای آن هایی که
از روی ظاهرم قضاوت میکنند حرفی ندارم
با خود می گویم
بگذار همان بیرون بمانند...

 

 

 

 

2. پیرمرد هر بار که می خواست اجرت پسرک واکسی کر و لال را بدهد، جمله‌ای را

ادامه مطلب...
۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۰:۳۲ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
متفاوت باش

متفاوت باش

دیوانه بمانید!

اما مانند عاقلان رفتار کنید،

خطر متفاوت بودن را

بپذیرید

اما بدون جلب توجه

متفاوت باشید،

جایی که همه مثل هم می‌اندیشند!

اصلا کسی فکر نمیکند!

۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۹:۳۶ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۴۶ ب.ظ پوریا قلعه
خود را به دستان خدا بسپار

خود را به دستان خدا بسپار

خداوندا ...

تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم

مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را

مبادا گم کنم اهداف زیبا را

مبادا جا بمانم از قطار موهبـت هایت

مرا تنها تو نگذاری

که من تنهاترین تنهای تنهایم

خدا گوید :

تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

تو ای انســــان !

بدان آغوش من باز است

شروع کن ...

یک قدم با تو ، ده قدم با من...

۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۸:۴۶ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۳ ق.ظ پوریا قلعه
فقیر و پادشاه

فقیر و پادشاه

ﻣﺮﺩ ﻋﯿﺎﻟﻮﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﺳﻪ ﺷﺐ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺳﺮ ﺑﺮ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ . ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ وادار کرد ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﻭﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ .

ﻣﺮﺩ ﺗﻮﺭ ﻣﺎﻫﯿﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﺩ ﺗﺎ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﻏﺮﻭﺏ ﺗﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺵ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ . ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺗﻮﺭﺵ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻫﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﻪ ﺗﻮﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺍﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻧﺠﻬﺎﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩ. ﺍﻭ ﺯﻥ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﻏﺎﻓﻠﮕﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ؟

ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ می رفت. ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻧﯿﺰ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮔﺮﺩﺵ ﺑﻮﺩ . ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺭﺷﺘﻪ ﯼ ﺧﯿﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ

ادامه مطلب...
۲۳ مهر ۹۹ ، ۰۸:۲۳ ۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۱۵ ق.ظ پوریا قلعه
مسیری زیبا

مسیری زیبا

یادم هست روزی با دوستی حرف میزدیم، به او می گفتم تهش که چی؟ 
آخر مسیر چه می خواهد بشود؟ 
حرف خیلی خوبی به من میزد،
میگفت مسیر به این زیبایی، 
آن وقت تو از آخرش، از تهش حرف میزنی...؟

از بودن در مسیر و عبور از این راه لذت ببر...
از آن وقت بود که حرفش گویی آویزه گوشم شد،
راستش در زندگی آن قدر درگیر رسیدن می شویم،
که معجزه لذت بردن از مسیر را فراموش می کنیم، 
آن قدر هدف مهم میشود که دیگر مسیر رسیدن به هدف لذت بخش نیست!
همیشه همینطور است

اما همیشه باید جوری زندگی کرد که هدف تنها لذت بردن از این مسیر باشد، 
شاید اینطور رسیدن هم دلچسب تر شود،
شاید اینطور وقتی که هدف حاصل شد با افتخار سرت را بالا بگیری 
و به آن که از مسیر لذت بردی و خسته نشدی افتخار کنی.

۲۳ مهر ۹۹ ، ۰۸:۱۵ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۶ ق.ظ پوریا قلعه
کامل شدن

کامل شدن

خدا در هر لحظه در حال کامل کردن ماست
 چه از درون چه از بیرون. 
هر کدام از ما اثر هنری نا تمامی است. 
هر حادثه ای که تجربه میکنیم، 
هر مخاطره ای که پشت سر میگذاریم
برای رفع نواقصمان طراحی شده است.
 پروردگار به کمبودهایمان جداگانه میپردازد 
زیرا اثری که انسان نام دارد در پی کمال است!

۲۱ مهر ۹۹ ، ۱۱:۵۶ ۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۸ ق.ظ پوریا قلعه
از کدوم جمله خوشتون اومد؟

از کدوم جمله خوشتون اومد؟

1. اگه ازت میپرسیدم تا همه چیزایی که دوستشون داری رو اسم ببری، 
چقدر طول میکشید تا 
"خودت" 
رو بگی؟

 

 

 

 

2. توصیف دنیا از زبان امام  علی (ع)
                              
بیشترین ضربه ها را خوبترین آدم ها  می خورند 

برای خوبی هایتان حد تعیین کنید 
و هرکس را به

ادامه مطلب...
۲۰ مهر ۹۹ ، ۰۷:۵۸ ۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۲ ب.ظ پوریا قلعه
کلیپ های من

کلیپ های من

هر وقت کلیپ جدیدی بسازم توی پوشه پایین میزارم

لینک این مطلب توی قسمت لینک های مهم وبلاگ قرار میگیره تا در همیشه دسترس شما خواننده های خوب وبلاگ باشه

برای هدایت به پوشه روی قلب زیر کلیک کنید

با تشکر

 

 

 

                                         

۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۳:۲۲ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۴۴ ب.ظ پوریا قلعه
چکُش نباش! 🔨

چکُش نباش! 🔨

کسی که فقط چکُش در اختیار دارد، همه ی دنیا را میخ می‌بیند.

 

تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه ی خبری خاص، مطالعه ی پیوسته ی کتاب‌ها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداومِ یک سخنرانیِ خاص، شرکت کردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودی‌های مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چه‌بسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامه‌ریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل می‌کند. 

 

زندگیِ انسانی، یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن، و مواجه ی آگاهانه و فعالانه و نقادانه با طرز تفکرات مختلف است.

 

آبراهام مزلو

۱۵ مهر ۹۹ ، ۲۲:۴۴ ۴ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۵۷ ب.ظ پوریا قلعه
سطح توقع پایین...لبخند بالا !

سطح توقع پایین...لبخند بالا !

سطحِ توقعتان را نسبت به آدمهاى اطرافتان،
بچسبانید کفِ زمین!
کنار بیایید با خودتان، که آدمها همین اند؛
قرار نیست همیشه مطابقِ میلِ تو رفتار کنند
یک روز با تو میخندند و
فردایش به زمین خوردنِ تو!
بگردید و آنهایى را که کنارشان
خودِ واقعىِ تان هستید پیدا کنید!
آنهایى که مجبور نیستید کنارشان نقش بازى کنید
که مبادا فردا روزى برایتان حرف دربیاورند...

لبخند بزنید
به تمامِ آنهایى که زندگیشان را گذاشته اند براى آزار دادنتان
باور کنید هیچ چیز به اندازه ى لبخندِ شما،
معادلاتشان را بهم نمیریزد!

۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۵:۵۷ ۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه