.::التماس دعا::.

۱۴۵۵ مطلب توسط «پوریا قلعه» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۳۴ ب.ظ پوریا قلعه
انتخاب بد چرا...!؟!

انتخاب بد چرا...!؟!

اگر خدا کفیل رزق است غصه چرا؟!

اگر رزق تقسیم شده است حرص چرا؟!

اگر دنیا فریبنده است اعتماد به آن چرا؟!

اگر بهشت حق است تظاهر به ایمان چرا؟!

اگر جهنم حق است این همه ناحق چرا؟!

اگر حساب حق است جمع مال حرام چرا؟!

اگر قبر حق است ساختمان های مجلل !چرا؟

اگر قیامت حق است خیانت به مردم چرا؟!

اگر دشمن انسان شیطان است پیروی از او چرا؟!

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۳۴ ۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۲۷ ب.ظ پوریا قلعه
به وقت نادانی!

به وقت نادانی!

بعداز مقاومت محمدکریم مبارز مصری،
درمقابل فرانسوی‌ها و شکست او، قرار
 بر اعدامش شد

 

که ناپلئون او را فراخواند و گفت:
سخت است برایم کسی را اعدام کنم که برای آزادی وطنش مبارزه می‌کرد، من به تو فرصتی می‌دهم تا ده هزار سکه طلا بابت غرامت سربازهای کشته شده به من بدهی...

محمدکریم گفت: من الان این پول را
 ندارم اما صدهزار سکه از تاجران
 می‌خواهم،می‌روم تهیه می‌کنم و باز می‌گردم...

 

محمدکریم به مدت چند روز در بازارها با
 زنجیر برای تهیه پول گردانیده ‌شد اما
 هیچ تاجری حاضر به پراخت پولی
 جهت آزادی او نشد و حتی بعضی
 طلبکارانه می‌گفتند که با جنگ‌هایش
وضعیت اقتصادی را نابسامان کرد پس نزد
 ناپلئون برگشت!!!!!

 

ناپلئون به او گفت:
چاره ای جز اعدام تو ندارم، نه به خاطر
 کشتن سربازهایم، بلکه به دلیل جنگیدن
برای مردمی که پول را مقدم بر وطن
خود می‌دانند...

 

دانایی که برای جامعه‌ ای نادان مجاهدت
می کند مانند کسی است که خودش را
آتش می‌زند تا روشنایی را برای عده ای
 کور فراهم سازد!

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۲۷ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۱۲ ب.ظ پوریا قلعه
أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

درسى به روز از حضرت على(ع)


در جهنم سنگ آسیابی وجود دارد که پنج گروه را آسیاب می کند. آیا نمی پرسید آن پنج طایفه چه کسانی هستند :

حاضران عرض کردند: آری یا امیرالمومنین، آنان جه کسانی هستند؟

 

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: آنان عبارتند از:

🔹عالمان فاجر، قاریان فاسق، حاکمان ظالم،وزیران خائن و کارگزاران کاذب.

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۱۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۰۶ ب.ظ پوریا قلعه
مرگ پایان نیست!

مرگ پایان نیست!

دانشجویی به استادش گفت:

استاد! اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم او را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:

تا وقتی به خدا پشت کرده باشی هرگز او را نخواهی دید!

 

 

enlightened سلام ^_^

قدرت و وجود پر عظمت خالق هستی در تمام آفرینش هویدا است.

من تعجب میکنم از کسی که خدای متعال برای اون معجزه ای نورانی (قرآن) به روشنی خورشید حتی نورانی تر فرستاده ولی بجای خوندن اون میخوان خدا مستقیم دل و دیدشونو تکون بده!

من خیلی به قرآن فکر میکنم، قرآن اونقدر محکم و نورانی هستش که قابل توصیف با هیچ کلمه ای نیست... خود ما باید چراغ سبزی چیزی نشون بدیم که ارزش راهنمایی بیشتری داشته باشیم.

با فرض اینکه همه به خدا و آخرت ایمان دارن (کم یا زیاد) یکی دو قدم از خودتون فاصله بگیرید و صادقانه خودتون رو قضاوت (و رسیدگی) کنید قبل از اینکه به حسابتون رسیدگی بشه.

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۰۶ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۳۷ ب.ظ پوریا قلعه
دست های خوشه چین

دست های خوشه چین

در روزگاران پیشین،  شغلی به نام خوشه‌چینی وجود داشت. آنها که دست شان تنگ بود و خرمن و مزرعه ای نداشتند می رفتند و پشت سر دروگران راه می رفتند و خوشه های جامانده را از زمین بر می داشتند و گاها صاحب مزرعه به دروگران دستور می داد که شلخته درو کنند تا چیزی هم گیر خوشه چین ها بیاید. حافظ می فرماید :

ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

 

فکر می کنم بسیاری از دستفروشان، «خوشه چین» های روزگار ما هستند، آنها که در این هوای سرد چشم دارند به اینکه از جیب ما «اسکناسی» بیرون بیاید و چیزی از بساط مختصرشان بخریم. گاهی لازم است شلخته درو کنیم و شلخته خرج کنیم ...

 

*امید کسی را ناامید نکنیم.*

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۲۸ ب.ظ پوریا قلعه
پند روزگار

پند روزگار

رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست

 

تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست

 

عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست

 

تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو
ریسمانِ دست شیطان قطعاً پوسیدنی ست

 

ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست

 

دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست

 

بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار
رسم دنیا در همین است پند من بشنفتنی ست

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۱۲ ب.ظ پوریا قلعه
پیر و مسجد

پیر و مسجد

♦️پیرى در روستایى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجد مى رفت .

دریک روز بارانى پیر ، صبح براى نماز از خانه بیرون امد ،چند قدمى که رفت در چاله ای افتاد، خیس وگلى شد. به خانه بازگشت لباس راعوض کرد ودوباره برگشت ،  پس از مسافتى براى بار دوم خیس و گلى شد برگشت لباس راعوض کرد ازخانه براى نماز خارج شد. دید در جلوى در، جوانى چراغ به دست ایستاده است سلام کرد و راهی مسجد شدند،

هنگام ورود به مسجد دید جوان وارد مسجد نشد پرسید اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟

جوان گفت نه ،اى پیر ،من شیطان هستم
براى بار اول که بازگشتى خدابه
فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشیدم
براى باردوم که بازگشتى خدا به فرشتگان
گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشیدم
ترسیدم اگر براى بار سوم در چاله بیفتى
خداوند به فرشتگان بگوید تمام گناهان اهل روستا رابخشیدم که من این همه تلاش براى گمراهى انان داشتم
براى همین امدم چراغ گرفتم تا
به سلامت به مسجد برسى!!!

 


🔸گر تو ان پیر خرابات باشی
فارغ ز بد و بنده ی الله باشی

 

🔸شیطان به رهت همچو چراغی بشود
تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی.

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۰۳ ب.ظ پوریا قلعه
مسجد و میخانه

مسجد و میخانه

♦️ مسجدی کنار مشروب فروشی قرار داشت و امام جماعت آن مسجد درخطبه هایش هر روز دعا می کرد :

"خداوندا زلزله ای بفرست تا این میخانه ویران شود ."

روزی زلزله آمد و دیوار مسجد روی میخانه فرو ریخت . و میخانه ویران شد . صاحب میخانه نزد امام جماعت رفت و گفت : "تو دعا کردی میخانه من ویران شود پس باید خسارتش را بدهی !"

امام جماعت گفت : "مگر دیوانه شدی ! مگر می شود با دعای من زلزله بیاید و میخانه ات خراب شود !"

پس هر دو به نزد قاضی رفتند . قاضی با شنیدن ماجرا گفت :

🔹در عجبم که صاحب میخانه به خدای تو ایمان دارد ، ولی تو که امام جماعت هستی به خدای خود ایمان نداری !

۱۳ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۰۳ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
فرد مهم

فرد مهم

❣️روزی استاد روانشناسی وارد کلاس شد و به دانشجویانش گفت: "امروز میخواهیم بازی کنیم!"

❣️سپس از آنان خواست که فردی به صورت داوطلبانه به سمت تخته برود.
خانمی داوطلب این کار شد. استاد از او خواست اسامی سی نفر از مهمترین افراد زندگیش را روی تخته بنویسد.
ان خانم اسامی اعضای خانواده، بستگان، دوستان،هم کلاسی ها و همسایگانش را نوشت.

❣️سپس استاد از او خواست نام سه نفر را پاک کند که کمتر از بقیه مهم بودند.
زن، اسامی هم کلاسی هایش را پاک کرد.
سپس استاد دوباره از او خواست نام پنج نفر دیگر را پاک کند.زن اسامی همسایگانش را پاک کرد. این ادامه داشت

❣️تا اینکه فقط اسم چهار نفر بر روی تخته باقی ماند;نام مادر/پدر/همسر/و تنها پسرش...کلاس را سکوتی مطلق فرا گرفته بود. چون حالا همه می دانستند این دیگر برای ان خانم صرفا یک بازی نبود.

❣️استاد از وی خواست نام دو نفر دیگر را حذف کند.کار بسیار دشواری برای ان خانم بود.او با بی میلی تمام,نام پدر و مادرش را پاک کرد.

❣️استاد گفت:"لطفا یک اسم دیگر را هم حذف کنید!"زن مضطرب و نگران شده بود.با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار نام پسرش را پاک کرد.و بعد بغضش ترکید و هق هق گریست....

❣️استاد از او خواست سر جایش بنشیند و بعد از چند دقیقه از او پرسید:"چرا اسم همسرتان را باقی گذاشتید؟!!"

❣️والدین تان بودند که شما را بزرگ کردند و شما پسرتان را به دنیا اوردید.شما همیشه می توانید همسر دیگری داشته باشید!!

❣️دوباره کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.همه کنجکاو بودند تا پاسخ زن را بشنوند.زن به آرامی و لحنی نجوا گونه پاسخ داد:"روزی والدینم از دنیا خواهند رفت.پسرم هم وقتی بزرگ شود برای کار یا ادامه تحصیل یا هر علت دیگری,ترکم خواهد کرد"

👌پس تنها مردی که واقعا کل زندگی اش را با من تقسیم می کند ,همسرم است!!!

❣️همه دانشجویان از جای خود بلند شدند و برای آنکه زن، حقیقت زندگی را با انان در میان گذاشته بود برایش کف زدند.

۱۲ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۳۶ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۲۹ ب.ظ پوریا قلعه
انشاء زندگی

انشاء زندگی

زندگی دیکته ای نیست
 که آن را به ما خواهند گفت!

زندگی انشایی است
که تنها باید خودمان بنگاریم؛

زندگی می چرخد...
چه برای آنکه میخندد،
چه برای آنکه میگرید...

زندگی دوختن شادی هاست...

زندگانی هنر هم نفسی با غم هاست...

زندگانی هنر هم سفری با رنج است...

زندگانی یافتن روزنه در تاریکی است...

۱۲ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۲۹ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه