موفقیت چیزی نیست که در دنیای بیرون شما را با آن می شناسند 
موفقیت آرامش و دنیای زیباییست که در درونتان آفریده اید.

 

 

===============================

 

 

اگر به این می اندیشی که
دیگران چگونه به تو می اندیشند،
یا از دیگران می ترسی،
یا به خودت باور نداری...

 

 

===============================

 

 

وقتی چتر زندگی ات خدا باشد نگران هیچ چیز نباش ....
بگذار از ابر سرنوشت سنگ ببارد ...

 

 

===============================

 

 

زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد.
بلکه.....
یک هدیه است که باید ازش لذت برد....

 

 

===============================

 

 

به شادی معتاد شوید!
آنقدر تمرین کنید
وجود و افکارتان را از آنچه
باعث شادیتان می شود
تا معتاد شوید
شادی تنها دارویی است که 
عوارض جانبی  ندارد

 

 

===============================

 

 

ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ 
منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ 
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ 
ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ
ﻣﺎ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ
ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ

 

===============================

 

 

 

دردی که انسان را به سکوت وامی دارد
بسیار سنگین تر از دردی است 
که انسان را به فریاد وامی دارد
و انسان ها فقط ب فریاد هم می رسند
نه به سکوت هم

#فروغ_فرخزاد 

 

 

===============================

 

 

دو چیز انسان را نابود میکند:

مشغول بودن به گذشته

مشغول شدن به دیگران

”هر کس در گذشته بماند آینده را از دست می‌دهد“

”و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد، آسایش و راحتی خود را از دست می دهد.

 

 

===============================

 

 

مرگ واقعی چگونه است وفشار قبر چیست؟
آیا فشار قبر واقعیت دارد؟

استادالهی قمشه ای

جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان  در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را 60 ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است . 
با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود،  وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست . 
این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد . 
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

وابستگی ها باعث میشود که روح ، شاید سالها نتواند از این مرحله بگذرد .   بحث روح های سرگردان و سنگین بودن قبرستانها بدلیل همین وابستگی هاست . گاهی تا سالها فرد فوت شده نمیتواند وابستگی به قبر خود و جسمی که دیگر اثری از آن نیست را رها کند . 
به امید اینکه بتوانیم به درک این شعر برسیم:
         
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ ...
 بگذار و بگذر
ببین و دل مبند
چشم بینداز و دل مباز
که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت ...
نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده، نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان باور نکرده...
"صادقانه زندگی کنید"

ما موجودات خاکی نیستیم که به بهشت میرویم. ما موجودات بهشتی هستیم که از خاک سر برآورده ایم...
لطفاً این متن رو دقیق بخونید چون ارزش هر کلمه معادل دنیایی فهم و شعور هست.🍃

 

===============================

 

 

 

بهترین انسانها
از اعمالشان شناخته میشوند
و گرنه 
سخنان خوب
روی دیوارهای ساکن هم نوشته میشوند....

 

===============================

 

 

 

آدم ها 
تمام طول هفته را منتظر جمعه،
تمام طول سال را منتظر تابستان،
و تمام طول عمرشان را منتظر خوشبختی هستند.

 

 

===============================

 

 

هیچوقت
بیش از حد عاشق نباش...
بیش از حد اعتماد نکن...
و بیش از حد محبت نکن...
چون بیش از حد 
“بیش از حد” به تو آسیب می رساند 🍃

 

 

===============================

 

 

گاهی وقت‌ها؛
دادن شانس دوباره به کسی
مثل دادن یه گلوله اضافه است ،
برای اینکه بار اول نتونسته 
تو رو خوب هدف بگیره !🍃

 

 

===============================

 

 

هر موضوعی ،
سه دیدگاه مختلف دارد؛

دید من 
دید شما 
و حقیقت...!

اوریانا فالاچی

 

 

===============================

 

 

در گاو بازی میدونید به کی جایزه اول تعلق می گیره؟

به کسی که نسبت به حمله گاو بهترین جاخالی ها را داده ...
نه به اون کسی که با گاو درگیر شده!

در زندگی هم وقتی گاوی به سمتتون میاد حتما کنار بکشید ...!
درگیری با گاوهای زندگی بی فایده است.
 

 

 

===============================

 

 

فرق بین علاقه و عشق چیست ؟

هنگامیڪه یڪ گل را
دوست داری آنرا میچینے

ولی هنگامیڪه
به یک گل عشق مےورزی
هر روز به آن آب میدهے

 

 

===============================

 

 

وقتی تو لیوان بیش از حد آب بریزی که سرریز بشه 
اونی که مقصره،
لیوان نیست 
مقصر تویی!!!
که بیش از ظرفیتش بهش آب دادی
پس مراقب ظرفیت طرف های مقابلت باش
تا لبریزش نکنی.

 

 

===============================

 

 

همین طور که دارید پیرتر می‌شوید
خواهید فهمید
که دو دست دارید،
یکی برای اینکه به خودتان کمک کنید
و دومی ‌برای کمک به دیگران

 آدری هپبورن

 

 

===============================

 

 

کسانی که دیر قول می دهند 
خوش قول ترین مردم دنیا هستند ...
 

 

 

===============================

 

 

درس های زندگی آنقدر برایت تکرار میشوند تا آنها را یاد بگیری

 

 

 

===============================

 

 

مردی از روی کاتالوگ، یک دوچرخه برای پسر خود سفارش داده بود. هنگامی که دوچرخه را تحویل گرفت، متوجه شد که قبل از استفاده از دوچرخه خودش باید چند قطعه آن را سوار کند. با کمک دفترچه راهنما تمام قطعات را دسته‌بندی کرد و در گاراژ کنار هم چید. با وجود اینکه بارها دفترچه راهنما را به دقت مطالعه کرد ولی موفق نشد که قطعات دوچرخه را به درستی سوار کند. متفکرانه به همسایه‌اش نگریست که مشغول کوتاه کردن چمن‌های حیاط منزل خود بود. تصمیم گرفت از او کمک بخواهد که در مسائل فنی بسیار ماهر بود.

مرد همسایه کمی به قطعات دوچرخه نگاه کرد که در گاراژ چیده شده بود. بعد با مهارت شروع به سوار کردن آن کرد. بدون اینکه حتی یک بار به دفترچه راهنما نگاه کند. پس از مدت کوتاهی تمام قطعات به درستی سوار شدند.

مرد گفت: «واقعاً عجیب است! چطور موفق شدید بدون خواندن دفترچه راهنما این کار را انجام دهید؟»

مرد همسایه با کمی خجالت گفت: «البته این موضوع را افراد معدودی می‌دانند اما من خواندن و نوشتن بلد نیستم.»

بعد با حالتی سرشار از اعتماد به نفس، لبخندی زد و اضافه کرد: «و آدمی که نوشتن بلد نیست باید حداقل بتواند فکر کند

 

 

===============================

 

 

‍از مدیر موفقی پرسیدم: راز موفقیت شما چه بوده است؟
گفت : دو کلمه است.
گفتم: آن چیست؟

پاسخ داد: تصمیم های درست.

گفتم:شما چگونه تصمیم های درست گرفتید؟
گفت: پاسخ یک کلمه است!
گفتم: آن چیست؟

جواب داد: تجربه.

پرسیدم: و شما چگونه تجربه اندوزی کردید؟
گفت: پاسخ دو کلمه است!
گفتم: آن چیست؟

پاسخ داد: تصمیم های اشتباه !!

 

 

===============================

 

 

به کودک خود:

کمک به دیگران رانیاموز!
بلکه بیاموزکه سخاوت جزئی ازوجودانسان است

او را ازجهنم نترسان!
ذات او را پاک پرورش بده

وعده ی بهشت به او نده!!!
به او بیاموز خوب بودن لازمه ی انسانیته

اورا نترسان!
به اوشجاعته روبه روشدن بده

او را منع نکن!
به سوی زیباییها و خوبیها سوق بده

مغزش را محدودنکن با اندیشه هایت!!! به او اندیشیدن یاد بده

نگو انسان موجود برتراست!!
بیاموز که هر موجودی با هرشکل و شرایطی به اندازه ی انسان حق زندگی دارد

از ثروتمند و فقیربرایش نگو!
به او بیاموز ارزش انسانها به وجود درونیه هرکسی است

راحتی رابرایش فراهم نکن!!
به اوبیاموزسختیهاهم جزئی اززندگی اند

خدارابرایش ترسیم نکن!!!!!!
بگذاراو خودش خدایش را بشناسد

او رامحدود به قاعده وقانون نکن!
به اوبیاموزبهترین راکشف کند

او را از بدیها نترسان!
به او بیاموز خوبی ومهربانی را
کودکت را باشـکـوه پرورش بده
تــا در آیـنده باشـکـوه زندگی کند.

 

 

===============================

 

 

امیرالمومنین حضرت علی (ع) : 

✨چهار چیز برای چهار مقصد دیگر آفریده شده اند :

①✨مال برای خرج کردن در احتیاجات زندگی نه برای نگهداری
➋✨علم برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث

③✨انسان برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصیت
➍✨دنیا برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنیا
   
📚منبع : نصایح صفحه 

 

 

===============================

 

 

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.

#احمد_شاملو

 

 

===============================

 

 

یک مهندس روسی، تعدادی کارگر ایرانی را برای کار استخدام کرده بود.
کارگران بنا به وظیفه شرعی، وقت اذان که می ‌شد، برای خواندن نماز دست از کار می‌ کشیدند.
یک روز مهندس به آنان اخطار کرد که اگر هنگام کار نماز بخوانند، آخر ماه از حقوقشان کسر می ‌شود.
کسانی که ایمانی ضعیف و سست داشتند، از ترس کم شدن حقوقشان، نماز را به آخر وقت می ‌گذاردند اما عده ای بدون ترس از کم شدن حقوقشان، هم چنان در اول وقت، نماز ظهر و عصرشان را می ‌خواندند.

آخر ماه، مهندس به کارگرانی که هم چنان نمازشان را اول وقت خوانده بودند، بیشتر از حقوق عادی ماهیانه پرداخت کرد.
کسانی که نماز خود را به بعد از کار گذاشته بودند، به مهندس اعتراض کردند که چرا حقوق آن کارگرها را بر خلاف انتظارشان زیاد داده است!؟
مهندس می‌‌ گوید اهمیت دادن این کارگرها به نماز و صرف نظر کردن از کسر حقوق، نشانگر آن است که ایمانشان بیشتر از شماست و این قبیل آدم ‌ها هرگز در کار خیانت نمی ‌کنند، هم چنان که به نماز خود خیانت نکردند.

 

 

===============================

 

 

زمان زود میگذرد 

بی بی ها هم یک روز نی نی بودند
فقط
گذر زمان
نقطه هایشان را جا به جا کرده است!

پس از لحظه لحظه زندگیتون لذت ببرید

 

 

===============================

 

 

شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد. 
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود! 
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید....

🌻در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه  حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم. 
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی 🌻برد همان اعمالت است.

 

 

===============================

 

 

روزی شخصی بر سر جالیز رفت که خیار بدزدد. 
پیش خودش گفت: این گونی خیار را می‌برم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم. 
مرغ تخم می‌گذارد، روی آن‌ها می‌نشیند و یک مشت جوجه در می‌آید، به جوجه‌ها غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، 
بعد آن‌ها را می‌فروشم و یک گوسفند می‌خرم، گوسفند را می‌پرورم تا بزرگ شود، او را با یک گوسفند جفت می‌کنم، او تعدادی بره می‌زاید و من آن‌ها را می‌فروشم. 

با پولی که از فروش آن‌ها می‌گیرم، یک مادیان می‌خرم، او کره می‌زاید، کره‌ها را غذا می‌دهم تا بزرگ شوند، بعد آن‌ها را می‌فروشم با پولی که برای آن‌ها می‌گیرم، یک خانه با یک باغ می‌خرم. 
در باغ خیار می‌کارم و نمی‌گذارم احدی آن‌ها را بدزدد. 
همیشه از آن‌جا نگهبانی می کنم. 
یک نگهبان قوی اجیر می‌کنم، و هر از گاهی از باغ بیرون می‌آیم و داد می‌زنم: آهای تو، مواظب باش. 

آن فرد چنان در خیالات خودش غرق شد که پاک فراموش کرد در باغ دیگری است و با بالاترین صدا فریاد می‌زد.
نگهبان صدایش را شنید و دوان‌دوان بیرون آمد، آن فرد را گرفت و کتک مفصلی به او زد. بیچاره تازه فهمید که همش رویا بوده است...