خداجان!!!

نمی توانم نامت را در دهانم

و تو را

در درونم

پنهان ڪنم...

گل با بوی خود چه می ڪند؟

گندمزار با خوشه اش؟

طاووس با دمش؟

چراغ با روغنش؟

با تو سر به ڪجا بگذارم؟

ڪجا پنهانت ڪنم؟

وقتی ،

تو را در حرڪات دست هایم،

موسیقی صدایم

و توازن گام هایم

می بینند. ..

جانان!!!

من تپش‌های بهار را می‌شمارم

در قلب پرندگان

و لرزش خارها و برگ و بهار را می‌شمارم

بی‌شمار

تویی

ڪه در تمام خانه پراڪنده‌ای...

شڪر بابت این همه حضور خدا🌸