یه مدتی بود دنیا و آدماش رو زیادی جدی می گرفتم،
توی پارکی نشسته بودم و روبه روم دو تا پیر مرد داشتن تخته بازی می کردن،
توی عالم خودم بودم که یکی از پیر مردها با خنده به من گفت :
سخت نگیر،نهایت اش دو تا یک میاد!
این دنیا رو هر چقدر بیشتر جدی بگیری
زندگی برات سخت تر میشه
بخند و بخندون،
اون وقت تو بردی!
هم این دنیا رو هم اون دنیا رو.
پیرمرد مارس شد اما می خندید
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.