بزرگی که در ثروت، قارون زمان خود بود اجل فرا رسید و امید زندگانی قطع کرد جگرگوشگان خود را حاضر کرد و گفت :
ای فرزندان، روزگاری دراز در کسب مال، زحمتهای سفر و حضر کشیدهام و حلق خود را به سرپنجه گرسنگی فشردهام ، هرگز از محافظت اموال غافل مباشید و به هیچ وجه دست به خرج آن نزنید
اگر کسی با شما سخن گوید که پدر شما را در خواب دیدم حلوا میخواهد، هرگز به مکر آن فریب نخورید که آن من نگفته باشم و مرده چیزی نخورد
اگر من خود نیز به خواب شما بیایم و همین التماس کنم، بدان توجه نباید کرد که آن را خواب و خیال و رویا خوانند. چه بسا که آن را شیطان به شما نشان داده باشد، من آنچه در زندگی نخورده باشم در مُردگی تمنا نکنم
این بگفت و جان به خزانه مالک دوزخ سپرد
خساست اون موقع هم ولش نکرد