.::التماس دعا::.

۱۵ مطلب با موضوع «تقدیم به همسرم» ثبت شده است

سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۵ ق.ظ پوریا قلعه
من یکیو دارم...

من یکیو دارم...


۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۴۲ ب.ظ پوریا قلعه
ولنتیان مبارک عشقم

ولنتیان مبارک عشقم


۲۵ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۲ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۲۱ ب.ظ پوریا قلعه
بگو چه نغمه ای ز جان بسازم

بگو چه نغمه ای ز جان بسازم

میخوام بگم ز گرمی شقایق 
میخوام بگم از دله سرخه عاشق

بگم دوباره شعر شور و مستی 
بگم ترانه ً وفا پرستی 

بگم ز لحظه های ناب دیدار
بگم از اسمون چشمان یار

بگم ز بوسه روی دستان پاک
بگم ز دیدگان خیس و نمناک

بگم ز بوییدن یک گله ناز
بگم از اون سکوت پر ز اواز

از اون نگاه دلنشین و یک رنگ
ز پر کشیدن غم از دلی تنگ

ز موج دلنشین مستانگی
قدم زدن تا دله دیوانگی

از غم و از جان و تمام وجود
از عاشقی و عشق با تار و پود

میخوام بگم از این دله پر اواز
بگم از احساس قشنگ پرواز

بگم همیشه جانه نغمه سازم
بگو چه نغمه ای ز جان بسازم


منبع: شعر نو

۱۹ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۲۱ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۲۶ ب.ظ پوریا قلعه
مهربونم

مهربونم

مهربونم نمیخوام غـم بشینه تویه دلت 

تو یه اون دله بزرگ و آبی رنگ وخوشگـلت

مهربونم نمیخوام خندیدن از لبات بره
غـم وغـصه ها بـشه تو ذهـن تو یه خـاطره

مهربونم نمیخوام چشـمای نازت بباره
عـزیزت نمی تونه غـمت رو طاقت بیاره

مهربونم نمیخوام بشکنه اون قلبه یه رنگ 
قلبـی پر ز مهر و لبریزه صداقتی قشنگ

مهربونم نمیخوام گرفته و خسته باشی
چـشای نجـیـبـتـو رو خوبیا بسته باشی

مهربونم نمیخوام و نمی تونم بشیـنـم
غصـه ها تو برای این دله خستم،ببینم

مهربونم تامنو تودست این دنیا داری
نمی زارم دیگه من به ابروهات،خم بیاری


منبع: شعر نو

۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۲۱ ب.ظ پوریا قلعه
به دیدن دریا، به دیدن آسمان، به دیدار خدا!

به دیدن دریا، به دیدن آسمان، به دیدار خدا!

چشمهایت را ببند، دستهای خودت را به من بده

می خواهم تو را به سفر دور دنیا ببرم

به دیدن دریا، به دیدن آسمان، به دیدار خدا!

چون تو همراه من گشته ای سفر را دوست دارم!

دنیا پر از نامردیهاست و من مرد همه ی دنیای تو هستم!

اگر به اقیانوس راهی شدیم،

برای تو کشتی بزرگی خواهم ساخت!

بادبانها را بکش،

از این شهر و از این آبادی خواهیم رفت!

میرویم با هم جایی که خدا هست!

و تو ناخدای کشتی بزرگ زندگی من هستی،

مرا هر جایی که بخواهی با خودت همراه کن!

چون می دانم تو ناخدایی مرا دنیای بهتری از این دنیا خواهی برد!

اگر طوفان بیایید و اگر باران بیاید چون تو ناخدایی آرامش رود را در اقیانوس ارمغان من می کنی!

سالها بر روی زمین زندگی کرده ایم! وقت آن رسیده با هم روی آب زندگی کنیم! تو پری دریایی رویاها و آرزوهای من هستی!

به تمام لحظه های عمر و زندگی ام تو را دوست داشتم، وقت آن رسیده ماهی شوی و به اندازه دریا تو را دوست داشته باشم!

تا با من هستی دریا مال من است!

باد بادبانها را به حرکت در خواهد آورد، به سوی تو، به سوی خوشبختی، باد مال من است!

هرچه مرا به تو برساند مال من است، سهم من است!

تا چشم کار می کند آب است! گویی آسمان با دریا یکی شده است، در یک خط هم آسمان هست و هم دریا!

و تو مخلوق دست زیبای پرودگار هستی که تو را به زیبایی پریان و فرشته های آسمان خلق کرده است!

و من زاده شدم تو را دوست داشته باشم، برای تو نفس بکشم و در نهایت برای تو بمیرم!


منبع سایت شعر نو

۱۵ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۲۱ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه