فقط اونجایی که فریدون مشیری میگه:

 

 

"رک بگویم از همه رنجیده‌ام،

از غریب و آشنا ترسیده‌ام،

بی خیالِ سردی آغوش‌ها

من به آغوش خودم چسبیده ام."