.::التماس دعا::.

۲۵۶ مطلب با موضوع «روانشناسی» ثبت شده است

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ پوریا قلعه
احساس انرژی

احساس انرژی

اگر در حال روحی مطلوبی نیستید و انرژی شما به حداقل رسیده یک لبخند کوچک بزنید و بعد به این سوال فکر کنید:
اگر من به خواسته خود رسیده بودم، الان چه احساسی داشتم.

خواسته شما در حال حاظر هر چیزی می‌تواند باشد، اما عمدتا همان چیزیست که نبودش شما را ناراحت و بی‌انرژی کرده است.

مثلا تصور کنید که فردی با اعتماد به نفس هستید و بعد احساس حاصل از با اعتماد به نفس بودن را تجربه کنید.

یا اگر روز بدی داشته‌اید تصور کنید که امروز روز خوبی داشته‌اید و همه چیز همانطور که باید پیش رفته؛ اکنون احساس حاصل از داشتن چنین روز خوبی را در خود تجربه کنید.

احساس انرژی دارد و انرژی یعنی توانایی انجام کار.
احساس مثبت شما به شما انرژی می‌دهد
پس هرگاه با موقعیت دشواری روبرو هستید، از آخر تصور کنید.
یعنی پیش از انجام کار تصور کنید که اگر کار انجام شده باشد،چه احساسی خواهید داشت سپس آن احساس را در خود نگه دارید و به سمت انجام کار پیش بروید.
این موفقیت شما را بیشتر تضمین می‌کند تا تشویش و نگرانی و اضطراب.

۰۹ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۳۵ ۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۴۰۰، ۰۵:۴۸ ب.ظ پوریا قلعه
ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ

ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ

ﺭﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﭘﺮپیچ ﻭ ﺧﻢ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺳﺨﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ می کند ،
ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻓﻮﺕ می کند ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺪﺍﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ می یاﺑﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ داده می شود

ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ می رود ، ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ می شود ﮐﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ!

ﺳﻮﺍﻝ :
ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺭﯾﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ؟!
چندثانیه فکر کنید سپس بخوانید

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﭼﻨﮓ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭﻧد
ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ؟!

ﺍﮔﺮ ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺭﺳﺖ می دادیم
ﺑﻠﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺑﻮﺩ
ﻣﮕﺮ ﻓﻘﻂ یک ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﺎﺷﺪ؟!
ﺍﻣﺮﻭﺯه ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﯿﻢ ، ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﻨﺴﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻔﮑﺮ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺍﯼ می تواند ﺑﺎشد

۲۰ تیر ۰۰ ، ۱۷:۴۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۸ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۱ ب.ظ پوریا قلعه
ذهنتان را خالی نگه‌دارید

ذهنتان را خالی نگه‌دارید

وقتی شما یک ماشین یا یک آپارتمان می‌خرید یا دوستی را ملاقات می‌کنید خوشحال هستید.

چرا این چیزها برای شما شادی میاورند؟
شما به یک فرد خاص، یا یک ماشین یا آپارتمان خاصی که از آجر و سیمان ساخته شده جذب می‌شوید.
این آهن و لاستیک و بنزین نیستند که با داشتن ماشین برایتان شادی به همراه میاورند، همچنین این گوشت و پوست و مغز و استخوان یک شخص نیست که برای شما شادی به ارمغان می‌آورد.

هنگامی که شما شاد هستید خویش را در خودتان تشخیص می‌دهید و از امیال و خواسته‌ رها هستید.
هنگامی‌که یک ماشین می‌خرید آرزوی شما برای داشتن ماشین از بین می‌رود، میل و خواسته شما برای داشتن ماشین شما را ترک می‌کند. هنگامی‌که با دوستی ملاقات می‌کنید میل شما برای دیدار با او از بین می‌رود. این خالی بودن از میل و آرزوست که به شما شادی می‌دهد.
اگر بدانید که این خالی بودن از میل و آرزو است که به شما شادی می‌بخشد آنگاه می‌توانید همیشه ذهنتان را خالی نگه‌دارید. آنگاه در هرکجا که هستید می‌توانید شاد باشید، هنگام راه رفتن، حرف زدن، نشستن، ایستادن، خوابیدن در هر وضعیتی می‌توانید شاد باشید.

 

پاپاجی

۱۸ تیر ۰۰ ، ۲۲:۵۱ ۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۵۰ ب.ظ پوریا قلعه
تغییرات و صبوری

تغییرات و صبوری

یک امتحان ساده براى ارزیابى خودتون

جاى ساعت دیوارى خونتون رو عوض کنین میبینید که تا ماه ها هنوز روى دیوار ناخودآگاه دنبالش میگردین!!!

ذهن شما براى قبول و پردازش تغییر یک ساعت ساده و بى احساس نیاز به چند ماه زمان داره پس انتظار نداشته باشید تغییرات بزرگتر رو در زمان کوتاه و بدون مشکل قبول کنه...

پس هرگز نا امید نشیـد...

۱۲ تیر ۰۰ ، ۱۵:۵۰ ۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۲:۱۲ ق.ظ پوریا قلعه
عقل و خِرد

عقل و خِرد

تحقیقات روان‌شناسی نشان داده که وقتی انسان هیجان‌ زده می‌شود، عقل و خِرد او به "یک‌ سوم" افت پیدا می‌کند (چه مثبت و چه منفی، چه عاشق و چه عصبانی، پر از خشم و نفرت و یا محبت افراطی و ...)
یعنی اگر ما از درجه ۱۸۰ IQ (ضریب هوشی) برخوردار و جزو نوابغ باشیم، وقتی هیجان‌زده شویم، ضریب هوشی‌مان به ۶۰ می‌رسد (نُرمالِ ضریب هوشی، ۱۰۰ است)،
یعنی مثل یک آدم داری کم هوشی تصمیم می‌گیریم...!
خونسردی، آرامش و متانت و تصمیم نگرفتن در لحظه های خشم و عصبانیت و یا عشق زیاد، راهِ درست زندگی کردن و موفق و خوشبخت شدن است.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۰:۱۲ ۸ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۱۲ ق.ظ پوریا قلعه
آدمِ سالم کیست؟

آدمِ سالم کیست؟

روان شناسی آنتروپولوژی ( مردم شناسی) ؛در جواب این سوال میگوید:

آدم سالم، آدمی است که با خودش و با آدمهاى اطرافش در حال جنگ و ستیز نیست،
نتیجتاً حضورش به آدم انرژى میده!

بیشتر از اینکه انتقادگر باشه، مشوقه!
بیشتر از اینکه منفى باشه، مثبته!
بیشتر از اینکه متکبر باشه، متواضعه!
بیشتر از اینکه بخواد خودنمایى کنه، دوست داره در یک فضاى اشتراکى، دیگرانو ببینه و همینطور خودش دیده بشه!
با آدم سالم، شما بهترین بخش وجودتون بیرون میاد،
آدم سالم زیباییهارو میبینه و به زبون میاره!
آدم سالم خوش خلق هستش، مزاح و طنز خوبى داره!
آدم سالم همونى هست که میبینى، فى البداهه است!
خلاقیت داره،
برخوردش محترمانه است،
حرمت شما حفظ میشه،
میتونید به او اعتماد کنید،
احساس امنیت کنید!
آدم سالم کنترل نیاز نداره،
تحقیر نیاز نداره،
تسلط نیاز نداره!
آدم سالم با مجموعه رفتارهاش به شما احساسى رو میده که در حقیقت شما خودت رو مثبت تر و بهتر از انچه که هستی ببینی.

 ❣️این آدمها را در گوشه ای از زندگیتان حفظ کنید...

۰۸ تیر ۰۰ ، ۱۰:۱۲ ۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۸ تیر ۱۴۰۰، ۰۷:۳۵ ق.ظ پوریا قلعه
مهم خودتی

مهم خودتی

یه زندگی بساز که درونت حس خوبی و ایجاد کنه ،
نه اینکه فقط از بیرون خوب به نظر بیاد...
برای دل خودت زندگی کن
نه برای دیگران ، مهم خودتی.

۰۸ تیر ۰۰ ، ۰۷:۳۵ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ق.ظ پوریا قلعه
بادکنک من کجاست؟

بادکنک من کجاست؟

دوستی میگفت سمیناری دعوت شدم
که هنگام ورود به هر یک از دعوت شدگان بادکنکی دادند. سخنران بعد از خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند خواست که با ماژیک
اسم خود را روی بادکنک نوشته
و آنرا در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند سپس از آنها خواست
در ۵ دقیقه به اتاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورد

من به همراه سایرین دیوانه وار به جستجو پرداختیم همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم و هرج و مرجی به راه افتاده بود مهلت ۵ دقیقه ای با ۵ دقیقه اضافه هم به پایان رسید اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را بیابد

این بار سخنران همه را به آرامش دعوت و پیشنهاد کرد هرکس بادکنکی را بردارد و آنرا به صاحبش بدهد بدین ترتیب کمتر از ۵ دقیقه
همه به بادکنک خود رسیدند

سخنران ادامه داد: این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد
دیوانه وار در جستجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که *سعادت ما در گرو سعادت و خوشبختی دیگران است*

با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.

۰۷ تیر ۰۰ ، ۱۱:۴۲ ۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱ تیر ۱۴۰۰، ۱۱:۲۸ ب.ظ پوریا قلعه
افتخار

افتخار

در کائنات فرقی بین موجودات نیست یکی یوزپلنگ یکی حلزون درسته که یوزپلنگ تند میدوئه اما حلزون هم میتونه روی لبه تیز تیغ راه بره.

حسرت  زندگی و داشته ها و توانمندی های کسی رو نخور به خودت نگاه کن ، تو منحصر به فردی. دیر یا زود مهم نیست  برد و افتخار واسه اونیه که خودش رو میشناسه، مسیر رو رها نمیکنه و تا انتها پیش میره

 

 

دریافت
حجم: 4.62 مگابایت
توضیحات: کلیپ حرکت حلزون روی تیغ
 

۰۱ تیر ۰۰ ، ۲۳:۲۸ ۰ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۲ ق.ظ پوریا قلعه
زندان

زندان

دوستی داشتم که سال‌ها پزشک زندان بود. یکبار نکته‌ی جالبی در مورد سال‌های خدمتش می‌گفت.
او می‌گفت آن اوایل که برای خدمت پزشکی به زندان رفته بودم برخی زندانیان را می‌دیدم که هر روز مریض می‌شدند و به درمانگاه مراجعه می‌کردند؛ حتی برخی‌ روزی چند بار حالشان دگرگون می‌شد و به درمانگاه می‌آمدند. واقعاً هم مریض بودند و این‌طور نبود که تمارض کنند و برای به دست آوردن چیزی یا فرار از چیزی خود را به مریضی بزنند.

این  تعداد ابتلا و مراجعه از نظر پزشکی برایم طبیعی نبود.
 اما نکته‌ی غیرطبیعی‌تر این بود که همین افراد، بعد از گذشت یک بازه‌ی زمانی نه مریض می‌شدند و نه به درمانگاه مراجعه می‌کردند؛ الّا در موارد واقعاً ضروری.

انگار یکباره حالشان خوب می‌شد و به مسیر طبیعیِ سلامت و بیماری باز می‌گشتند.

یکبار با یکی از این زندانی‌های قدیمی که آدم کارکشته‌ای بود مطلب در میان گذاشتم و دلیلش را پرسیدم.
خندید و گفت:
«آنها که هر روز مریض می‌شوند کسانی هستند که هنوز حُکمشان نیامده  و در یک برزخِ انتظاری و بلاتکلیفیِ زجردهنده زندگی می‌کنند.
 اما تا حکمشان می‌آید و از برزخِ بلاتکلیفی درمی‌آیند، دیگر چاره‌ای ندارند جز اینکه با وضعیتشان کنار بیایند، آن را بپذیرند و ادامه زندگی‌شان را با همان تنظیم کنند».

دوست پزشک ما می‌گفت هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم حکیمانه‌ترین نکته‌ی زندگی‌ام را نه در دانشگاه و درس‌ها و کتابهای پزشکی؛ بلکه، از یک زندانی بیاموزم که:

«اگر قدرت تغییر چیزی را داری، جسارت تغییر آن را داشته باش
 و با بهانه‌های پوچ و مزخرف مانند کرم‌ها در لجن دست‌وپا نزن
 و اگر فعلاً موقعیت یا توان و قدرت تغییر آن را نداری، شجاعت پذیرشش را داشته باش، آن را بپذیر و خودت را با آن برای داشتنِ یک زندگیِ بهینه در همان وضعیت تنظیم کن؛ تا در یک برزخِ انتظاری عمر و توان و انرژی‌ات را بیهوده هدر ندهی».

 

دکتر محسن زندی     (روانشناس)

۲۵ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۲ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه