.::التماس دعا::.

۵۷ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۲۹ ق.ظ پوریا قلعه
معجزات قرآن (مورچه)

معجزات قرآن (مورچه)

در این مقاله به صدای مورچه‌ای گوش می دهیم که یکی از دانشمندان بعد از یک عملکرد طولانی ضبط کرده است و نتیجه تحقیق این بود که مورچه واقعاً سخن می گوید و صدای آن به صورت ارتعاشات صوتی به نظر می آید که برای ضبط این ارتعاشات نیاز به دستگاههای بسیار دقیق داریم.

دکتر Robert Hickling سالهای زیادی حشرات را تحت نظر گرفت و صدای که از آنها صادر می شود را ضبط کرد. و این امر هنگامی آشکار شد که صدای مورچه را ضبط کرد و نتیجه این بود که رد مورچه را در زمینهای کشاورزی از طریق صدایش می‌توان پیدا کرد و چیزی که باعث حیرت این دانشمند شد این بود که نوع صداهایی که یک مورچه نسبت مورچه ای دیگر وقتی نسبت به مکان و موقعیت مورچه‌ها فرق می‌کرد.

در این جهان 12 هزار گونه مورچه وجود دارد و تعداد مورچه ها نسبت به تعداد انسانها چند برابر می باشد. به همین دلیل

ادامه مطلب...
۲۵ آبان ۹۸ ، ۱۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه

معجزات قرآن (قلب)

امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیدند که یک مغز در درون قلب وجود دارد که دارای 20000 سلول عصبی است. یعنی همان مغز که در درون قلب است و به مغز فرمان می دهد. به همین دلیل است که خداوند قلب را وسیله‌ای برای تفکر آفریده است است و می‌فرماید:

"چرا در روی زمین سیر نمی کنند تا دارای قلبهایی باشند که با آنها تعقل کنند و گوشهایی که با آنها بشنوند زیرا چشمها نابینا نمی شوند لکن قلبهایی که در سینه ها هستند نابینا می شوند".

(سوره حج – آیه 46)

 

 

این آیه نشان می‌دهد که قلب هم فکر می‌کند هم فرمان می‌دهد و هم درک می کند و عجیب این است که دانشمندان به تازگی به این موضوع پی برده اند که قلب و درک و تفکیر با هم ارتباط نزدیکی دراند. همانا خدا پاک و منزه است.

 

منبع: بقلم عبد الدائم الکحیل

۲۵ آبان ۹۸ ، ۱۰:۳۱ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۱۰ ق.ظ پوریا قلعه
تربیت بچه

تربیت بچه

فرض می کنیم، بچه ای لیوانش را بیندازد و بشکند.

در خانواده های آشفته این حادثه ممکن است منجر به سخنرانی، خوردن سیلی و شاید تبعید کردن بچه با چشمان اشکی به اطاقش شود.
ولی در خانواده بالنده ، به احتمال زیاد یک نفر خواهد گفت : 
پسرم لیوانت شکست ؟ 
ببینم انگشتت را هم بریده ای ؟ 
من برایت یک چسب زخم می آورم ، بعد برو جارو بیاور و تکه های شکسته را جمع کن .

خانواده ی بالنده میداند زندگی آدمی و احساسات بشری و تاثیر آن روی آینده ی کودک از هر چیز دیگر مهمتر است .

۲۵ آبان ۹۸ ، ۱۰:۱۰ ۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۳۶ ق.ظ پوریا قلعه
خوشبختی

خوشبختی

وقتی آدما به هیچ صراطی مستقیم نیستن
تو هم یه جوری باش
که نه محبت زیادیت بزنه زیر دلشون
نه نامهربونیت بشینه تو ذهنشون
یه جوری باش، اونجوری که دلت می خواد
عاشق شو
اما عاشق چیزای قشنگ
دلتو یه جا اسیر نکن
عشق، که فقط عشق زن و مرد نیست
دور و برتو خوب نگاه کنی
می بینی خیلی چیزا هست واسه دوست داشتن
فقط یادت باشه
همیشه مغزتو با دلت تنظیم کن
خودتو با خودت نه با هیچ کس
که اگه غیر از این باشه بازم یه جای کار می لنگه

خوشبختیو هیچ کس به هیچ کس نمی ده جز خودت
اگه حواست به خودت باشه و قدر خودتو بدونی
همیشه خوشحالیو خوشبخت...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۰۹:۳۶ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۲۳ ق.ظ پوریا قلعه
شناخت همسر

شناخت همسر

همسرت رو سه جا میتونی بشناسی:

۱. ﺗﻮی ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎلفش ﺑﺎﺷﻪ
۲. ﺗﻮی ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ خونواده اش باشند
۳. توی جمعی که بهترین دوستاش هستند

ﺍﮔﻪ ﺗﻮی ﺍﯾﻦ 3 ﺟﺎ تنها نموندی
بهترین دوستت هست!

اما یه حالت چهارم ھم تبصره میزنیم:
توی شادی هاش یه قدم برو عقب و چیزی نگو...
اگه خودش جاتو خالی دید و صدات کرد مطمئن باش بهترین همراه هست برات...

کسی میگفت:
وقتی مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را مردان همیشه مرد میمانند و زنان همیشه زن و آنگاه هر روز ، نه روز زن و نه روز مرد بلکه روز انسان است

 

الهی قمشه ای

۲۵ آبان ۹۸ ، ۰۹:۲۳ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۱۶ ق.ظ پوریا قلعه
دیکته کودکی

دیکته کودکی

خیلی وقتها به امتحان دیکته فکر می کنم، اولین امتحانی که در کودکی با آن روبرو شدم.

چه امتحان سخت و بی انصافانه ای بود.
امتحانی که در آن، نادانسته های کودکی بی دفاع، مورد قضاوت بی رحمانه دانسته های معلم قرار می گرفت.
امتحانی که در آن با غلط هایم قضاوت می شدم نه با درست هایم.
اگر دهها صفحه هم درست می نوشتم، معلم به سادگی از کنار آنها می گذشت اما به محض دیدن اولین غلط دور آن را با خودکار قرمز جوری خط می کشید که درست هایم رنگ می باخت. جوری که در برگه امتحانم آنچه خود نمایی می کرد غلط هایم بود.
دیگر برای خودم هم عادی شده بود که آنچه مهم است داشته ها و توانایی هایم نیست بلکه نداشته ها و ضعف هایم است.
آن روزها نمی دانستم که گرچه نوشتن را می آموزم اما ...
بعدها وقتی به برادر کوچکترم دیکته می گفتم همان گونه قضاوت کردم که با من شد وحتی بدتر.
آنقدر سخت دیکته می گفتم و آنقدر ادامه می دادم تا دور غلط های برادرم خط بکشم.
نمی دانم قضاوتهای غلط با ما چه کرد که امروز از کنار صفحه صفحه مهربانی دیگران می گذریم اما با دیدن کوچکترین خطا چنان دورش خط می کشیم که ثابت کنیم تو همانی که نمی دانی، که نمی توانی.
کاش آن روزها معلمم، چیز مهمتری از نوشتن به من می آموخت.
این روز ها خیلی سعی می کنم دور غلطهای دیگران خط نکشم.
این روز ها خیلی سعی می کنم که وقتی به دیگران می اندیشم خوبیهاشان را ورق ورق مرور کنم.
کاش بچه هایمان مثل ما قضاوت نشوند.

۲۵ آبان ۹۸ ، ۰۹:۱۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۱۱ ق.ظ پوریا قلعه
لذت بردن

لذت بردن

لذت بردن از خوشی های 
ساده, نشان از هوش بالا
معرفت عمیق و
روحی پاک دارد.
بکوشیم تا عظمت در
 نگاهمان باشد
 نه آنچه بدان می نگریم...

۲۵ آبان ۹۸ ، ۰۹:۱۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۲۹ ب.ظ پوریا قلعه
قاضی فقط خداست

قاضی فقط خداست

اینکه کسى ریا میکند!
اینکه کسى تمامِ سال را گناه میکند و 
این ایام رخت سیاه بر تن میکند!
اینکه کسى با چه نیتى،
با چه پوششى،
با چه آرایشى،
در مراسم عزادارى شرکت میکند!
به من و شما هیچ ربطى ندارد
هیچکدام ما،
از دلِ آدمها خبر نداریم
همه ى ما در نهایت،
در چند وجب خاک آرام میگیریم
همه ى ما در نهایت،
خودمانیم که پاسخگوى اعمالمان هستیم
"لطفاً کاسه ى داغ تر از آش نشویم"

۲۳ آبان ۹۸ ، ۱۲:۲۹ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۱۰ ب.ظ پوریا قلعه
دیکته سال 1398

دیکته سال 1398

بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...!
بابا سهمی برای استخدام ندارد...!
بنویس .......؟؟؟
آن بچه سرطان دارد....!
هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است،
خانه ی آنها پایین شهر است ،

اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ،
بنویس......؟؟
تلاش ما بی

ادامه مطلب...
۲۳ آبان ۹۸ ، ۱۲:۱۰ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۴۹ ق.ظ پوریا قلعه
کارت بانکی

کارت بانکی

کارت بانکیم رو به فروشنده دادم و باخیال راحت منتظر شدم تا کارت بکشه ، 
ولى در کمال تعجب ، دستگاه پیام داد :
"موجودى کافى نمیباشد ! "
امکان نداشت ، خودم میدونستم  که اقلا سه برابر مبلغى که خرید کردم در کارتم پول دارم،
 با بیحوصلگى از فروشنده خواستم که دوباره کارت بکشه و این بار پیام آمد:
"رمز نامعتبر است"
این بار فروشنده با بیحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت کنید ، پول نقد همراهتون هست؟....فکر کنم کارتتون رو پیش موبایلتون گذاشتین کلاً سوخته

در راه برگشت به خانه مرتب این جمله ى فروشنده در سرم صدا میکرد
"پول نقد همراهتون هست"؟.......

خدایا ما در کارت اعمالمان کارهاى بسیارى داریم که به امید آنها هستیم 
مثلا عبادتهایى که کردیم ، 
دستگیرى ها و انفاق هایى که انجام دادیم و ..

نکند در روز حساب و کتاب بگویند موجودى کافى نیست ،
وما متعجبانه بگوییم :
مگر میشود ؟؟؟؟

 این همه اعمالى که فکر میکردیم نیک هستند و انجام دادیم چى شد؟؟؟؟
و بگویند اعمالتان را در کنار چیزهایى قرار دادید که کلاً سوخت و از بین رفت ...
 
کنار بخل .....کنار حسد .....، کنار  ریا ....، کنار بى اعتمادى به خدا... ، کنار دنیا دوستى  و .....

نکند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟؟؟؟
 و ما کیسه مان تهى باشد و دستمان خالى ..

۲۳ آبان ۹۸ ، ۱۱:۴۹ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه