.::التماس دعا::.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۳۰ ق.ظ پوریا قلعه
عاشق اگر میشوید

عاشق اگر میشوید

عاشق اگر میشوید

عاشق رفتار آدم ها نشوید.

آدم ها گاهی حالشان خوب است گاهی بد

رفتارشان متاثر از حالشان است

عاشق افکارشان شوید

افکار حتی در بدترین حالت آدم ها هم تغییر نمی کند.

۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۳۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ب.ظ پوریا قلعه
مجموعه مطلب روانشناسی

مجموعه مطلب روانشناسی

مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.


 اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.


 هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.


 یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.


 هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.


 از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.


 در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.


 وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"


 هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.


 هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.


 وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.


 راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.


 هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.


 شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.


 هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر .  به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.


 چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.


 وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.


 هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.


 وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.


 در حمام آواز بخوان.


 در روز تولدت درختی بکار.


 طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.


 بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.


 فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.


 ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.


 هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.


 هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.


فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.


از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.


فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند .

۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۴۱ ب.ظ پوریا قلعه
خدایا

خدایا

خدایا

به درونمان بازگرد،

با نور وجودت به ما روشنایی ده تا زیبایی های دنیا را ببینیم و از آن لذت ببریم.


با حکمت وجودت به ما بصیرت ده تا راه های رسیدن به آرامش و حقیقت را ببینیم و در آن قدم گذاریم.


خدایا

کمک کن 

 تا لحظه ای به خود آییم تا خدای درون را بیابیم و بی نیاز شویم...

عشق عشق می آفریند...

بیاموزان 

عشق ورزیدن را، عاشق ماندن را به ما یاد بده...


خدایم 

به ما یاد بده زندگی کردن را، نفس کشیدن را، نفسی عمیق از اعماق هستی، تا بتوانیم بهتر ببینیم و بفهمیم ..تا قدر این دنیا و زیبایی هایش را بیشتر بدانیم...


یاد بده و تنها و تنها یاد بده که دوست بداریم و آسوده بگذریم...

بخشیدن و لذت رهایی را به ما یاد بده...

۳۱ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۴۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۶:۰۰ ب.ظ پوریا قلعه
بعضی ها

بعضی ها

گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. بعضی وقت ها آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما دوستشان نداریم.به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می خوریم و همواره بر می خوریم، اما آنانی را که دوست می داریم را همواره گم می کنیم و هرگز اتفاقی در خیابان به آنان بر نمی خوریم!


برخی ما را سر کار می گذارند، برخی بیش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهی اند و روحشان چنان گرفتار حفره های خالی است که تمام روح ما نیز کفاف پر کردن یک حفره خالی درون آنان را ندارد. برخی دیگر نیز بیش از اندازه قطعه دارند و هیچ حفره ای، هیچ خلائی ندارند تا ما برایشان پر کنیم. برخی می خواهند ما را ببلعند و برخی دیگر نیز هرگز ما را نمی بینند و نمی یابند و برخی دیگر بیش از اندازه به ما خیره می شوند...


گاه ما برای یافتن گمشده خویش، خود را می آراییم، گاه برای یافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چیز می رویم و همه چیز را به کف می آوریم و اما «او» را از کف می دهیم.


گاهی اویی را که دوست می داری احتیاجی به تو ندارد زیرا تو او را کامل نمی کنی. تو قطعه گمشده او نیستی، تو قدرت تملک او را نداری. گاه نیز چنین کسی تو را رها می کند و گاهی نیز چنین کسی به تو می آموزد که خود نیز کامل باشی، خود نیز بی نیاز از قطعه های گم شده.


او شاید به تو بیاموزد که خود به تنهایی سفر را آغاز کنی، راه بیفتی، حرکت کنی. او به تو می آموزد و تو را ترک می کند، اما پیش از خداحافظی می گوید: "شاید روزی به هم برسیم ..."، می گوید و می رود، و آغاز راه برایت دشوار است.


این آغاز، این زایش، برایت سخت دردناک است. بلوغ دردناک است، وداع با دوران کودکی دردناک است، کامل شدن دردناک است، اما گریزی نیست.   تو آهسته آهسته بلند می شوی، و راه می افتی و می روی، و در این راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می شود، اما آبدیده می شوی و می آموزی که از جاده های ناشناس نهراسی، از مقصد بی انتها نهراسی، از نرسیدن نهراسی و تنها بروی و بروی و بروی ...


شل سیلور استاین

۲۹ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ق.ظ پوریا قلعه
استادی با شاگردش

استادی با شاگردش

استادی با شاگردش از باغى میگذشت ...

چشمشان به یک کفش کهنه افتاد.

شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند . بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ...!

استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم؛ بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین!

مقدارى پول درون آن قرار بده ... 

شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.

کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را دید.

 با گریه فریاد زد : خدایا شکرت !  

خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى ....

 میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت....

استاد به شاگردش گفت: همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی.....

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.

در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.

در برابر کسی که نداره ، از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید

هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،

مگر به " فهم و شعور " 

مگر به " درک و ادب " 

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !

این قدرت تو نیست،

این " انسانیت " است!

۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۵۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه