.::التماس دعا::.

۳۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۲۳ ب.ظ پوریا قلعه
زندگی یعنی چه؟

زندگی یعنی چه؟

زندگی یعنی چه؟


از خیاط پرسیدند: زندگی یعنی چه؟

گفت: دوختن پارگی های روح با نخ توبه؛


از باغبان پرسیدند: زندگی یعنی چه؟

گفت: کاشت بذر عشق در زمین دلها

زیر نور ایمان؛


از باستان شناس پرسیدند: زندگی یعنی چه؟

گفت: کاویدن جانها

برای استخراج گوهر درون؛


از آیینه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟

گفت: زدودن غبار آیینه ی دل

با شیشه پاک کن توکل؛


از میوه فروش پرسیدند: زندگی یعنی چه؟

گفت: دست چین کردن خوبی ها

در صندوقچه ی دل؛

۳۱ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۲۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۰۴ ب.ظ پوریا قلعه
تو را من سجده سجده می پرستم

تو را من سجده سجده می پرستم

تو در جان منی من غم ندارم

تو ایمان منی من کم ندارم


اگر درمان تویی دردم فزون باد

وگر معشوقه ای سهمم جنون باد


تویی تنها تویی تو علت من

تو بخشاینده ای بی منت من


صدایم کن صدای تو ترانه ست 

کلامت آیه هایی عاشقانه ست 


تو را من سجده سجده می پرستم 

که سر برخاک، بر زانو نشستم


از امیرالمؤمنین امام على(علیه السلام) از فلسفه سجده سؤال شد، حضرت فرمود: سجده اول به این معنا است که خدایا اصل ما از خاک است. و معناى سربرداشتن از سجده این است که خدایا ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم، این است که خدایا دو باره ما را به خاک برمى گردانى. و سربرداشتن از سجده دوم به معناى این است که خدایا یک بار دیگر در قیامت از خاک بیرونمان خواهى آورد.

۲۸ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۴:۱۵ ب.ظ پوریا قلعه
آیا هدایا را اماده کردی؟

آیا هدایا را اماده کردی؟

مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟  

حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(آیا هدایا را اماده کردی؟)

پرسید آن هدایا کدامند؟

رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:

۱- هدیه عزرائیل 

۲- هدیه قبر

۳- هدیه نکیر و منکر 

۴- هدیه میزان

۵- هدیه پل صراط

۶- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)

۷- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)

۸- هدیه پیامبر

۹- هدیه جبرئیل

۱۰- و هدیه خداوند متعال


اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :

۱. رضایت حق داران.

۲. قضای نمازها.

 ۳. اشتیاق به خداوند.

 ۴.آرزوی مرگ.


اما هدیه قبر چهار چیزاست :

۱. ترک سخن چینی. 

۲. استبراء. 

۳. تلاوت قرآن. 

۴. نماز شب.


اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :

۱. راستگویی.

۲. ترک غیبت.

۳. حق گویی. 

۴. تواضع در برابر همه


اما هدیه میزان چهار چیزاست :

۱. فرو خوردن خشم. 

۲. تقوای راستین. 

۳. رفتن به سوی جماعت.

۴. دعوت به سوی آمرزش الهی


اما هدیه صراط چهار چیزاست :

۱. اخلاص عمل.

۲. زیاد به یاد خدا بودن. 

۳. خوش اخلاقی.

۴. تحمل کردن آزار دیگران


اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :

۱. گریه از ترس خداوند.

۲. صدقه مخفی.

۳.ترک گناهان. 

۴.خوش رفتاری با پدر و مادر


اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :

۱. صبر در ناملایمات.

۲. شکر بر نعمت.

۳انفاق مال در راه اطاعت خداوند.

۴.رعایت امانت در مال وقفی



اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :

۱. دوست داشتن او. 

۲. پیروی از سنت او.

۳. دوست داشتن اهل بیت او.

۴. زبان را از بدی ها حفظ کردن


 اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :

۱. کم حرف زدن. 

2.کم خوردن.

3. کم خوابیدن. 

4. مداومت بر حمد


اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :

۱. امر به نیکی.

۲. نهی از بدی.

۳. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.

۴. و مهربانی کردن با همه


منبع : کتاب المواعظ العددیه. احادیث ده گانه.

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۱۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۴۳ ب.ظ پوریا قلعه
لبخند بزن

لبخند بزن

لبخند بزن به نسیمی که مدام نوازشت می کند

و به بلبلانی که با حس و شوقی وصف ناپذیر برایت ترانه ای عاشقانه سر می دهند

لبخند بزن به دیروزی که خوش بود

و به امروزی که زیباست

و به فردایی که رویایی خواهد بود ... لبخند بزن به آسمانی که برای لطافت زمین زیر پایش، اشک شوق جاری می سازد

لبخند بزن به شقایق ها، نیلوفر های آبی و نرگس ها

لبخند بزن به خدایی که با نعمتهایش، لبخند را میهمان لبهایت می کند ...

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۴۶ ب.ظ پوریا قلعه
مرد بیسوادی

مرد بیسوادی

مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی 

معنی قرآن را نمی فهمید.

روزی پسرش از او پرسید:

 چه فایده ای دارد قرآن میخوانی،

 بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟

پدر گفت: پسرم!

 سبدی بگیر و از آب دریا

 پرکن و برایم بیاور.

پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند.

پدر گفت: امتحان کن پسرم.


پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند

گرفت و به طرف دریا رفت.

سبد را زیر آب زد و به سرعت به

طرف پدرش دوید ولی همه آبها از

سبد ریخت و هیچ آبی در سبد

 باقی نماند. پس به پدرش گفت؛

که هیچ فایده ای ندارد.

پدرش گفت:

دوباره امتحان کن پسرم.

پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق

 نشد که آب را برای پدر بیاورد.

برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد

 تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛

 که غیر ممکن است...!

پدر با لبخند به پسرش گفت:

 سبد قبلا چطور بود؟

پسرک متوجه شد سبد که از

 باقیمانده های زغال، کثیف و 

سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز

شده است.

پدر گفت: 

این حداقل کاری است که قرآن

 برای قلبت انجام میدهد.


دنیا و کارهای آن، قلبت را از

سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛

خواندن قرآن همچون دریا

 سینه ات را پاک میکند،

حتی اگر معنی آنرا ندانی ..

۱۸ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۴۶ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۴۰ ب.ظ پوریا قلعه
ﺩﻝ

ﺩﻝ

ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺎ،


ﺩﻝ


ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿـــﺎ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺧﺎﻧـــﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ، ﺭﻭﯼ

ﺗـــﺎﺭ ﻋﻨﮑـــﺒﻮﺗﯽ

ﺳﺎﺧﺘﯿﻢ


ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺭﺍ، ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﻢ

ﭼﻬــــﺮﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﯾﻨـــــﻪ، ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯿـــﻢ


ﻭﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ

ﺧﻮﺩﺧــﻮﺍﻫﯽ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﮕﯿﺮ ﺷﺪ


ﺑﯽ ﻣﺤـــﺎﺑﺎ، ﺳﻮﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ِ ﺷـــﺮﺍﻓـــﺖ ﺗﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺣﺮﻣﺖ ﺍﻧﺴـــﺎﻥ ، ﺷﮑﺴـــﺘﯿﻢ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﻟﻬﺮﻩ

ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽ ﺟــــــﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ، ﺯﯾﺮ ﭘــــﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ

ﮔﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﯾـــﺶ،

ﮐﻨﺪﯾﻢ


ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ نوﺣـــﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺮﺣـــــﯿﻢ ﻭ ﻋــــﺰﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﯿﻢ


ﺩﯾﺮ ﻓﻬــــﻤﯿﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﺧــــﻮﺩ ، ﻣﺎ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﭼﻪ ﺷﺪ

ﻣﺎ ﺷـــــــﺮﺍﻓﺖ ، ﺁﺩﻣـــــﯿﺖ ، ﻣﺎ ﺧــــﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ.

۱۳ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۴۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۶:۱۴ ب.ظ پوریا قلعه
قلبت را آرام کن...

قلبت را آرام کن...

 قلبت را آرام کن...


یک وقت هایی بنشین و خلوت کن با روح درونت…

بیشتر لمس و تجربه اش کن...


نگاه کن به نعمت هایت...

نگاه کن به اطرافت…

به خوشبختى هایت…

به کسانی که میدانی دوستت دارند…

به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…

و از همه مهم تر به حضور خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…


گاهی یک جای دنج انتخاب کن…

گاهی یک جای شلوغ…

آرامش در حضور خدا را در هر دو پیدا کن…

هم درکنار شلوغی آدم ها…

هم درکنج خلوت تنهایی …


دل مشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…

باران را بی چتر بشناس…

خوشحالی را فریاد بزن…

و بدان که خدا همیشه با توست اگر تو با او باشی...

۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ق.ظ پوریا قلعه
استادی با شاگردش

استادی با شاگردش

استادی با شاگردش از باغى میگذشت ...

چشمشان به یک کفش کهنه افتاد.

شاگرد گفت گمان میکنم این کفشهای کارگرى است که در این باغ کار میکند . بیا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببینیم و بعد کفشها را پس بدهیم و کمى شاد شویم ...!

استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنیم؛ بیا کارى که میگویم انجام بده و عکس العملش را ببین!

مقدارى پول درون آن قرار بده ... 

شاگرد هم پذیرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.

کارگر براى تعویض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همینکه پا درون کفش گذاشت متوجه شیئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را دید.

 با گریه فریاد زد : خدایا شکرت !  

خدایی که هیچ وقت بندگانت را فراموش نمیکنى ....

 میدانى که همسر مریض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رویی به نزد آنها باز گردم و همینطور اشک میریخت....

استاد به شاگردش گفت: همیشه سعى کن براى خوشحالیت ببخشى نه بستانی.....

در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید.

در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون رو نبوسید.

در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید.

در برابر کسی که نداره ، از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید

هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد،

مگر به " فهم و شعور " 

مگر به " درک و ادب " 

آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !

این قدرت تو نیست،

این " انسانیت " است!

۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۵۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۴۷ ق.ظ پوریا قلعه
تا حالا عاشق شدی؟

تا حالا عاشق شدی؟

ازم پرسید: تا حالا عاشق شدی؟


گفتم: آره

گفت: چند بار؟

گفتم: یک بار

گفت: پس میدونی عشق اول 

هیچوقت از یاد نمیره؟

گفتم: آره مطمئنم

گفت: چه جوری باهاش آشنا شدی؟

گفتم: از بچگی باهاش بزرگ شدم؛ 

تا چشم باز کردم 

تا الان اونو میشناسم..

گفت: باهاش در ارتباطی؟

گفتم: آره همیشه باهمیم

بغض کردم که گفت بهش میرسی؟!!

اشکم سرازیر شد گفتم آره..

گفت: منم عاشقم 

خیلی میخوامش زیباست 

ولی بهش نرسیدم

گفت: خوش بحال عشقت 

چقد خوشبخته که 

تو رو داره 

و اینقدر عاشقشی !

گفتم: من خوشبخترم 

که اون عاشقمه!

گفت: حالا کی هست اسمش چیه؟ 

خوشگله؟

گفتم مطمئنم از عشق تو خوشگلتره ؟؟

..اسمش رحمان، رحیم ،حمید ،و...

اسماش زیادن ولی من صداش میزنم 


خداا...

۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۴۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۱۱:۲۳ ق.ظ پوریا قلعه
اگر…

اگر…

تو باشرافتی اگر…

آبروی دیگران را مانند آبروی خودت محترم بدانی.


تو آزادی، اگر…

خودت را کنترل کنی، نه دیگران را


تو مهربانی، اگر…

وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند، آنها را ببخشی.


تو شادی، اگر…

گُلی را ببینی و بخاطر زیباییش خدا را شکر کنی.


تو ثروتمندی، اگر…

بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی.


و دوست داشتنی هستی، اگر…

دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد…


اگر چنین است

به بزرگیت افتخار کن…

۱۲ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۲۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه