.::التماس دعا::.

۱۴۴۳ مطلب توسط «پوریا قلعه» ثبت شده است

شنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۰۹ ق.ظ پوریا قلعه
از زندگی سیر نباش!

از زندگی سیر نباش!

مرد سیرفروش گفت : قدری از این سیرها ببر که از سیر به سلامتی راهی ست.

و من به یاد آوردم که از سیری به دلیری هم راهی ست؛ زیرا که مولانا فرموده بود: دیده سیر است مرا ، جان دلیر است مرا، زَهره شیر است مرا ...

آدم سیر که باشد دلیر هم می شود، اما نه سیری معده، که سیری جان؛ گرسنگی، ضعف و زبونی می آورد؛ نه فقط گرسنگی تن که گرسنگی «من».
اما « گرسنگیِ من »حتی اگر همه جهان را هم بخورد ،برطرف نمی شود، زیرا که کوزه چشم حریصان به این آسانی ها پر نخواهد شد و سعدی بود که گفت: چشم تنگِ دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاکِ گور ...

«آز»  تنها اسم یک رذیلت نیست در آدمی که قرن ها پیش در ادب فارسی نام دیوی بوده است که هر چه می خورده، سیر نمی شده است!
حرص و آز و سیری ناپذیری، بیماری سخت و صعب العلاجی ست که دارویی جز خرسندی  ندارد و علاجش فهم داشته ها و قدر دانستن دارایی ها و نعمتها و فرصتهای خویش است.

مرد سیرفروش گفت: سیر ببر و سیر بخور و سیر باش،
اما از هر چه سیر شدی از زندگی سیر نباش!

 

عرفان نظرآهاری

۰۹ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۰۹ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۳۸ ق.ظ پوریا قلعه
معلم

معلم

هر کسی که قدم به زندگی شما می گذارد ، یک معلم است ...

 حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشان تان داده است...

پس آگاهانه و با آرامش با اطرافیان رفتار کنید و از تنش و درگیرى و بحث بپرهیزید...

هرگز فکر نکنید که اگر

فلان مرحله زندگی بگذرد،همه‌چیز درست می‌شود...

از همه‌ چالش‌ها لذت ببرید؛

هنر زندگی، دوست داشتن مسیر زندگی است...

خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد...!

۰۷ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۹، ۰۹:۳۳ ق.ظ پوریا قلعه
سنش را نپرسید

سنش را نپرسید

سنش را نپرسید،
او خودش را در اوج جوانی اش جا گذاشته،
جایی که دخترانگی هایش هنوز نفس می کشید...
جایی که هنوز به رسم ایثار و نجابت، "مادر" نشده بود...
آنجا که هنوز خودش را به خاطر داشت...
شما را جانِ تمامِ پاکی ها
از یک مادر، سنش را نپرسید...
او فداکارترین موجود این جهان خاکیست...

باورکنید.... از روزی که مادر شد
دیگر خودش را زندگی نکرد...
او نمی داند چند بهار از دخترانگی اش گذشته...
او را همان دخترکی بدانید
که دارد.. برای عروسکش؛
مادری می کند!

۰۷ اسفند ۹۹ ، ۰۹:۳۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۴۲ ب.ظ پوریا قلعه
اعتماد

اعتماد

‏به کسی اعتماد کن که اندوه پنهان شده در لبخندت، عشق پنهان شده در خشمت و معنای حقیقیِ سکوتت را بفهمد...

۰۵ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۴۲ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۳۴ ب.ظ پوریا قلعه
صبر

صبر

فـرار نکن تو باید سختی ها را متحمل شوى. ایـن سختی ها صیقل توست
مگر تو نمی خواهی اینه شوی
 شفاف شوی ...!؟

بـاید کسى تورا صیقل دهد
تو را با ابریشم که صیقل نمی دهند
تو را بـاید با جسمى سخت (سنگ و سمباده) صیقل داد
نگران نباش .
نگو من چه کار کـرده بودم که گرفتار این مشکلات شدم ...!؟ 
 دلت باید قـرص باشد 
تو که سابقه رحمت مرا (خداوند) دیده اى  من (خداوند)به تو چشم دادم ، گوش دادم  میبینى که مسیر حـرکت تو را چه خوب تنظیم کرده ام  
حالا اگـر چهار روزى چیزى را منع کردم نگران نباش.
با من قهر نکن... 
در خـانه  ی دیگری نرو... 
این تـراژدى براى پاک شدن توست 
براى پالایش روح تو.
به من اعتمـاد کن...

۰۵ اسفند ۹۹ ، ۲۰:۳۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۱:۰۶ ب.ظ پوریا قلعه
رک بودن | گستاخ بودن

رک بودن | گستاخ بودن

«رک بودن»
یعنی من در مورد مسائل مربوط به خودم
با صراحت جواب بدم؛
مثلا
این غذارو دوس ندارم
 مهمونی نمیام
حوصله ندارم
و …
 «گستاخ بودن»
یعنی من در مورد مسائل شخصی دیگران
مانند رنگ مو، چاق و لاغر بودن، سایز بینی، نوع پوشش، اظهار نظر کنم.
در قالب «رک بودن» به دیگران توهین نکنیم.

۰۴ اسفند ۹۹ ، ۱۳:۰۶ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
پوریا قلعه
يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ب.ظ پوریا قلعه
عیب ها

عیب ها

دقایقی را که به عیب جویی، 
دیگران می گذرانیم، 
اگر صرف، 
اندیشیدن به عیبهای خود کنیم، 
فایده های زیادی می بریم،
که کوچکترین آن خودشناسی است...

 

امیرالمومنین علی علیه‌السلام:
عاقلترین مردم کسی است که 
به عیبهای خویش بینا، 
و از عیوب دیگران نابینا باشد.

۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۲۳ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
پوریا قلعه
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۲ ق.ظ پوریا قلعه
تصادف

تصادف

پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:
خواهش می کنم به داد این بچه برسید.
بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. 
بلافاصله پرستار گفت: 
این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم. 
پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من هرجور شده پول رو تا شب براتون میارم. 
پس پرستار گفت با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
پیش دکتر رفت اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: 
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.
خوب است کمے انسان باشیم…!

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۲۲ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
پوریا قلعه
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۰۷ ق.ظ پوریا قلعه
نهایت ضعف و نهایت قدرت

نهایت ضعف و نهایت قدرت

موسی کودکی شیر خوار بود...
او را از ترس فرعون به آب انداختند...
و او در نهایت ضعف و ناتوانی بود...  
اما غرق نشد...

اما فرعون در دریا غرق شد؛
در حالی که در نهایت قدرتش بود..
پس هر کس باخدا باشد
 ضعفش ضرری نمی رساند
و هر کس بی خدا باشد 
قدرتش نفعی نمی رساند

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
پوریا قلعه
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۴۴ ق.ظ پوریا قلعه
الله❤️

الله❤️

علمی که ترا گره گشاید بطلب

زان پیش که از تو جان برآید بطلب

 

آن نیست که هست می نماید بگذار

آن هست که نیست می نماید بطلب

 

مولانا

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۰۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
پوریا قلعه