.::التماس دعا::.

۱۴۴۳ مطلب توسط «پوریا قلعه» ثبت شده است

يكشنبه, ۳۰ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۴۴ ق.ظ پوریا قلعه
تکیه گاهم تویی ❤️

تکیه گاهم تویی ❤️

رهایی از هر تکیه گاهی، تکیه بر خداست
 وقتی از همه چیز و همه کس قطع امید کنی، خدا را با تمام وجود حس خواهی کرد.
اگر تا کنون خداوند را این گونه احساس نکرده ای، معلوم است که هنوز ذهنت به به ادمها و بعضی چیزها وابسته است.

بدان که رهایی از هر تکیه گاهی، تکیه بر خداست.  وقتی به چنین کیفیتی دست یابی، تمامی عوالم چه بخواهند چه نخواهند پشتیبان تو خواهند بود.

۳۰ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۲۲ ب.ظ پوریا قلعه
شاد باس

شاد باس

دو چیز بیش از آنکه دیگران را اذیت کند خود انسان را نابود می کند:

مشغول بودن به زمانی غیر از زمان حال و تمرکز بر دیگران به جای تمرکز بر خود
هر کس در گذشته و آینده بماند حال زیبایش را از دست می‌دهد!
و هر کس نگهبان رفتار دیگران باشد، نصفی از آسایش و راحتی خود را از دست می‌دهد!
پس به راه خود ادامه دهید و اتفاقات بد را فراموش کنید.
به هیچکس اجازه ندهید از تماشای رنج شما لذت ببرد!
و شاد بودن را سرمشق زندگی خود قرار دهید.

۲۹ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۲۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۴۲ ب.ظ پوریا قلعه
عشق اگر انسان بود

عشق اگر انسان بود

❤️ عشق اگه انسان بود شبیه مادر شهید علی احمدی می‌شد که ۳۸ سال، هر روز، تصویر پسر شهیدش رو که در بلوار اصلی روستای بنه‌گز تنگستان در بوشهر نصب شده رو تمیز و بوس می‌کنه.

۲۵ خرداد ۰۰ ، ۲۳:۴۲ ۲ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۱۲ ق.ظ پوریا قلعه
زندان

زندان

دوستی داشتم که سال‌ها پزشک زندان بود. یکبار نکته‌ی جالبی در مورد سال‌های خدمتش می‌گفت.
او می‌گفت آن اوایل که برای خدمت پزشکی به زندان رفته بودم برخی زندانیان را می‌دیدم که هر روز مریض می‌شدند و به درمانگاه مراجعه می‌کردند؛ حتی برخی‌ روزی چند بار حالشان دگرگون می‌شد و به درمانگاه می‌آمدند. واقعاً هم مریض بودند و این‌طور نبود که تمارض کنند و برای به دست آوردن چیزی یا فرار از چیزی خود را به مریضی بزنند.

این  تعداد ابتلا و مراجعه از نظر پزشکی برایم طبیعی نبود.
 اما نکته‌ی غیرطبیعی‌تر این بود که همین افراد، بعد از گذشت یک بازه‌ی زمانی نه مریض می‌شدند و نه به درمانگاه مراجعه می‌کردند؛ الّا در موارد واقعاً ضروری.

انگار یکباره حالشان خوب می‌شد و به مسیر طبیعیِ سلامت و بیماری باز می‌گشتند.

یکبار با یکی از این زندانی‌های قدیمی که آدم کارکشته‌ای بود مطلب در میان گذاشتم و دلیلش را پرسیدم.
خندید و گفت:
«آنها که هر روز مریض می‌شوند کسانی هستند که هنوز حُکمشان نیامده  و در یک برزخِ انتظاری و بلاتکلیفیِ زجردهنده زندگی می‌کنند.
 اما تا حکمشان می‌آید و از برزخِ بلاتکلیفی درمی‌آیند، دیگر چاره‌ای ندارند جز اینکه با وضعیتشان کنار بیایند، آن را بپذیرند و ادامه زندگی‌شان را با همان تنظیم کنند».

دوست پزشک ما می‌گفت هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم حکیمانه‌ترین نکته‌ی زندگی‌ام را نه در دانشگاه و درس‌ها و کتابهای پزشکی؛ بلکه، از یک زندانی بیاموزم که:

«اگر قدرت تغییر چیزی را داری، جسارت تغییر آن را داشته باش
 و با بهانه‌های پوچ و مزخرف مانند کرم‌ها در لجن دست‌وپا نزن
 و اگر فعلاً موقعیت یا توان و قدرت تغییر آن را نداری، شجاعت پذیرشش را داشته باش، آن را بپذیر و خودت را با آن برای داشتنِ یک زندگیِ بهینه در همان وضعیت تنظیم کن؛ تا در یک برزخِ انتظاری عمر و توان و انرژی‌ات را بیهوده هدر ندهی».

 

دکتر محسن زندی     (روانشناس)

۲۵ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۱۲ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۰۷ ق.ظ پوریا قلعه
عقاب ها

عقاب ها

عقاب، وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند.
می دانید اتفاق چیست؟
گردبادی ست که از روبه رو می آید.

عقاب، به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال های خود را می گشاید و اجازه می دهد باد او را با خود بلند کند.
 به محض اینکه طوفان، قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده ی بلندپرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می کند و عمود بر طوفان می ایستد و مانند گلوله ی توپی، به سمت بالا پرتاب می شود.

او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد
و آنگاه با چرخش خود به سوی قله ی مورد نظر، در بالاترین نقطه ی کوهستان، مأوا می گزیند.
او منتظر حادثه می ماند، حادثه ای که برای مرغ های زمینی، یک مصیبت و بلاست.

او منتظر طوفان می نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد، به نفع خود استفاده کند.

در زندگی؛ روزهایی هست که راه نجات، یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است.

۲۵ خرداد ۰۰ ، ۰۸:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۴۹ ب.ظ پوریا قلعه
امام علی (ع)

امام علی (ع)

بهره ی هر کدام شما از زمین،
به اندازه طول و عرض قامت شماست.
امام علی(ع)

۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۴۹ ۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۴:۳۶ ب.ظ پوریا قلعه
ثواب نماز

ثواب نماز

چند عمل ساده برای
چند صد برابر کردن ثواب نمازها

❶ «اذان و اقامه»
باعث میشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند.
ثواب الاعمال صدوق ص٧٢

❷ «رکوع کامل»
باعث نداشتن وحشت قبر میشود.
ثواب الاعمال صدوق ص٧٣

❸ «انگشتر عقیق»
دو رکعت نماز با عقیق معادل هزار رکعت بدون آن است.
عدة الداعی ابن فهدحلی ص٢٢٠

❹ «مسواک زدن»
دو رکعت نماز با مسواک بهتر از هفتاد رکعت نماز بدون مسواک است.
من لایحضره الفقیه صدوق

❺ «خواندن سوره قدر»
خواندن سوره قدر در یکی از نمازها باعث آمرزش گناهان میشود.
ثواب الاعمال ص٢٦٧

❻ «استنشاق و مزه مزه در وضو»
باعث آمرزش و غلبه بر شیطان است.
ثواب الاعمال صدوق ص٤٣

❼«عطر»
باعث میشود ثواب نماز هفتاد برابر شود.
ثواب الاعمال ص١٢٠

❽ «تسبیحات حضرت زهراء س»
بهتر از هزار رکعت نماز نزد حضرت صادق (علیه السلام) است.
فلاح السائل ص١٥٥

۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۳۶ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه

چکیده قرآن کریم (کتابچه)

heart«خدایی که هست...خدایی که داریم!»heart

ادامه مطلب...
۲۳ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۳۰ ۱۱ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۰۳ ق.ظ پوریا قلعه
فداکاری بیش از حد

فداکاری بیش از حد

می گویند پلیکانی در زمستان سرد و برفی برای جوجه هایش غذا گیر نمی آورد. ناچار با منقارش از گوشت تنش می کَند و توی دهان جوجه هایش می گذاشت.
آنقدر این کار را کرد تا ضعیف شد و مُرد.
یکی از جوجه ها گفت:
آخیش! راحت شدیم از بس غذای تکراری خوردیم!

وقتی فداکاری می کنیم،
انتظار داریم در مقابلش ناسپاسی نبینیم اما بیشتر اوقات می بینیم.
مرز میان ناسپاسی و خودخواهی باریک است.
هر دو جزو صفت های بد به شمار می روند
اما هر آدمی حق دارد زندگی کند.
حق دارد خودخواه باشد.
کسی برای فداکاری بی اندازه هم مدال نمی دهد.

عموماً آدم های خیلی فداکار در تنهایی شان گله می کنند از ناسپاسی اما ترجیح می دهند فداکار شناخته شوند تا آدمی که به فکر خودش است.

گاهی به فکر خودتان باشید.
از زندگی تان لذت ببرید.
اینطور در گذر زمان کمتر پشیمان می شوید.
کسی برا فداکاری بی اندازه به آدم مدال نمیدهد!

۲۱ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۰۳ ۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۳ ق.ظ پوریا قلعه
طوطی

طوطی

خریدار برای خریدِ طوطی به پرنده فروشی رفت و قیمت طوطی را سؤال کرد.
فروشنده گفت: ۵ میلیون تومان! خریدار گفت چه خبر است! چقدر گران! مگر این طوطی چه می‌کند؟ جواب شنید که او دیوان حافظ را از حفظ دارد!
خریدار گفت: خوب آن طوطی دیگر چقدر می‌ارزد؟ پاسخ شنید آن هم ده میلیون قیمت دارد، چون دیوان مولوی را حفظ کرده!
خریدار که دیگر مأیوس شده بود از قیمت طوطی سوم سؤال کرد و پاسخ شنید ۲۰ میلیون تومان! سؤال کرد این یکی، دیگر چه هنری دارد؟
پاسخ شنید: این طوطی هیچ هنری ندارد! فقط دو طوطی دیگر به او می‌گویند استاد!

 

حکایت بعضی افراد در روزگار ما...

۲۰ خرداد ۰۰ ، ۰۹:۴۳ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه