.::التماس دعا::.

۱۴۴۲ مطلب توسط «پوریا قلعه» ثبت شده است

دوشنبه, ۴ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۵۳ ب.ظ پوریا قلعه
کنترل اعصاب

کنترل اعصاب

این افراد و موضوعات نیستن که اعصاب مارا بهم می‌ریزند؛شاید اینطور به نظر بیاید که آنها مارا عصبی میکنند،اما در حقیقت، طرز فکر و واکنشی که ما در پاسخ به آنها داریم تعیین میکند که ما چقدر عصبی و ناراحت شویم.
 

📕 نمی گذارم کسی اعصابم را بهم بریزد
✍🏻  آلبرت آلیس و آرتور لانگ

۰۴ دی ۰۲ ، ۲۰:۵۳ ۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
پوریا قلعه

عشق

قشنگ ترین تعریفی که از عشق شنیدم:
عشق یعنی ترجیح میدم با تو سختی بکشم
ولی با کس دیگه ایی خوش نباشم؛)

۲۹ تیر ۰۲ ، ۰۹:۳۲ ۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه

راه

راهی که میروید به صد شوق و اضطراب
ما بازگشته ایم از آن، خسته و خراب

۲۸ تیر ۰۲ ، ۱۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه

حکایت آدمای بی مصرف

۲۷ تیر ۰۲ ، ۱۷:۴۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه

شانس‌ها

این دیوانگیست
که همه شانس‌ها را لگدمال کنیم بخاطر اینکه
در یکی از تلاشهایمان ناکام مانده‌ایم

۲۷ تیر ۰۲ ، ۱۷:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه

دستتون نمک نداره؟!

شده حس کنین یه نفر رو از یه موقعیت خیلی بد نجات دادین و کمکش کردین ولی طرف به جای قدردانی کاری کرده که فکر کنین دستتون نمک نداره؟یه داستان جالبی شنیدم که شاید بد نباشه شما هم بخونین.
تو تایلند یه خانم توریستی داشته با ماشین میرفته که یه لاکپشتی رو میبینه که داره به زور و بدبختی سعی میکنه از لبه جاده بیاد بالا.
خانم توقف میکنه، میره لاکپشت رو برمیداره و میبردش یه رودخونه‌ای که اون نزدیک بوده و ولش میکنه. یه مرد محلی ازش میپرسه چیکار میکنی؟ زنه میگه این لاکپشت از محل زندگیش دور افتاده بود من برش گردوندم. یارو میگه این لاکپشت بدبخت ۶ ماه طول کشیده بود که این راه رو بره و میخواست برسه یه جا و در خفا تخم بزاره که تو همه زحمتش رو به باد دادی، شاید بهتر بود اول از لاکپشته میپرسیدی!
و پیام داستان اینه، اگه کسی ازتون نخواسته نجاتش بدین نجاتش ندین و در مقابل ادمها احساس مسئولیت بیش از اندازه نداشته باشین.

۰۳ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۳۰ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۹:۰۳ ب.ظ پوریا قلعه
درک لحظه ها

درک لحظه ها

روزها تند و‌تند میگذرند و لحظه ها باهم مسابقه گذاشتند
یه لحظه یه جایی تو مسیر زندگیت به خودت میای و اصلا باورت نمیشه که زندگیت رو چطور تا اینجا گذروندی و به اینجا رسیدی
کلی خاطره رو مرور میکنی و بسته به این که اون لحظه ها چطور گذشتند ، یا میفتی به جون خودت که چرااااا اینطور گذشت و یا مدام میگی یادش بخیر چقدر خوش گذشت
و مدام این سیکل برات تکرار میشه
دست کم یک سوم عمرمون رو که خواب بودیم و هستیم و یک سوم دیگش هم مشغول کار و مابقیش هم تکرار کارهای روزانه و به اصطلاح گذران عمر
چقدر برای بیدار بودن وقت کم داریم
ولی به نظرم اگه همین مدت کم رو خوب سپری کنیم ، کلی بهمون خوش میگذره
چقدر آدم دیدم که وقتی میخوان برن مسافرت ، هتلشون از خود سفر براشون مهم تر میشه و بیشتر تایمشون رو تو هتل می مونند
کمتر میبینند و میچرخند و لذت میبرند و به همون دایره امنشون اکتفا می کنند
خیلی وقته با خودم مرور می کنم که وقت برای خوابیدن زیاده ، برای بیدار موندن وقت کم دارم
برای دیدن ،شنیدن ، تجربه کردن ، لذت بردن و به اصطلاح *بودن در لحظه ابدی هم اکنون* همه ما وقت کم داریم
در طول روز چقدر به مشکلات حال و گذشتمون فکر می کنیم و دریغ از لذت بردن از لحظه های پیش رومون
چقدر تا حالا طلوع خورشید رو از نزدیک دیدی ؟
از خودمون بپرسیم واقعا خوشبخت هستیم یا با داشته همون خوشیم ؟
باز هم میگم
من برای بیدار موندن هزینه میکنم نه خوابیدن
برای درک لحظه ها و یک کیف عمیق از جایی که هستم و کاری که میکنم...

۳۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه

امید

تو کتاب کمدی الهی؛ که یکی از شاهکارهای ادبی جهانه، در توصیف "جهنم"می‌گه:
« روی تابلوی ورودی دوزخ نوشته بودند، ای آن‌که بدین مکان وارد می‌شوی، از هر امیدی دست بکش! »
جهنم واقعی اون موقعس که تو هیچ امیدی و آرزوی برای ادامه دادن نداری، ولی اگه یه چیزی تو قلبت یا توی ذهنت هست که تو لحظه‌ی بهش فکر می‌کنی و براش می‌جنگی یعنی زنده‌ای، یعنی هنوز راهی وجود داره..!

۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۰:۰۲ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه

مشکل بزرگ

یکی از زیباترین سخنانی که شنیدم از فروید بود:
 

«وسعت شخصیت هر فرد توسط بزرگی مشکلی که می‌تواند او را از حالت منطقی بیرون آورد تعریف می‌شود.»

یه جا که همیشه جلوی چشمتون باشه یادداشتش کنید.

 

۱۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۰:۰۳ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ۰۳:۵۶ ب.ظ پوریا قلعه
اندیشه‌

اندیشه‌

این را خوب به خاطر نگاه دار:
همهٔ رویدادهای زندگیت آینه‌یی است که اندیشه‌هایت را باز می‌تاباند. اگر به پذیرش این توهم گسترده که عوامل بیرونی زندگیت را تعیین می‌کنند ادامه بدهی، ذهنت نخواهد توانست این اصل را دریابد. در واقع، هر چیز زندگی، مسأله گرایش است.

زندگی دقیقاً همانگونه است که تصویرش میکنی. هرچیز که برایت پیش می‌آید، محصول اندیشه‌های توست. پس اگر میخواهی زندگیت را عوض کنی، باید از عوض کردن اندیشه‌هایت آغاز کنی. بی‌تردید این را اندکی کهنه و مبتذل می‌انگاری. بسیاری از افراد «عقل گرا» لجوجانه این اصل را رد می‌کنند.


👤مارک فیشر
📕 حکایت دولت وفرزانگی

۲۱ بهمن ۰۱ ، ۱۵:۵۶ ۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
پوریا قلعه