.::التماس دعا::.

پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۷:۳۵ ب.ظ پوریا قلعه
تفسیر سوره آل عمران آیه ٩١-٩٢ (استاد قرائتی)

تفسیر سوره آل عمران آیه ٩١-٩٢ (استاد قرائتی)

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ فَلَن یُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ أُولَٰئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِینَ

کسانی که کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، اگر چه روی زمین پر از طلا باشد، و آن را بعنوان فدیه (و کفّاره اعمال بد خویش) بپردازند، هرگز از هیچ‌یک آنها قبول نخواهد شد؛ و برای آنان، مجازاتِ دردناک است؛ و یاورانی ندارند. (آل عمران/٩١)

 

دریافت

 

 

لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ

هرگز به (حقیقت) نیکوکاری نمی‌رسید مگر اینکه از آنچه دوست می‌دارید، (در راه خدا) انفاق کنید؛ و آنچه انفاق می‌کنید، خداوند از آن آگاه است.(آل عمران/٩٢)

 

دریافت

۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۹:۳۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ ب.ظ پوریا قلعه
مداد سفید

مداد سفید

مداد رنگیها مشغول بودند به جز مداد سفید

هیچکس به او کار نمیداد ، همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری...

یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند،

مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد.

به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم…

۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۳۵ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ب.ظ پوریا قلعه
أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ (هود/18)

دلش خوش است که این شهر، شهر قرآنیست
و دین مردم این منطقه، مسلمانیست

 

توریست خیز ترین جای زمین، خاک ایران است
که میزبان پناهندگان افغانیست

 

نمازخانه فراوان، نماز خوان اندک
تعجب من از این داغهای پیشانی است

 

سرایدار اداره لیسانس تاریخ است
رئیس، دیپلمه از رشته های غیر انسانیست

 

برای اینکه به یک پست خوبتر برسی
ملاک ، حفظ دو تا سوره با روانخوانیست

 

و طرحهای زمین خورده علتش این است
که کار اکثر مسئول ها سخنرانیست

 

دوباره حاج فلانی به مکه خواهد رفت
علاج پول اضافیش ، مکه درمانیست

 

همیشه مثل گداها لباس می پوشد
برای اینکه بگوید که وضع بحرانیست

 

اگرچه خانه اش از بافتهای فرسودست
ولی برای حسینیه ساختن، بانیست

 

برای سنگ به شیطان زدن به مکه نرو
بزن به آینه با سنگ، سنگ مجانیست….

۰۷ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۴۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۸، ۱۲:۱۴ ب.ظ پوریا قلعه
مادر

مادر

از  مادری پرسیدند:
کدام فرزندت را بیشتر دوست داری؟

مادر گفت:

بیمارِ آنها را تا وقتیکه خوب شود،
غایب را تا وقتیکه بازگردد،
کوچکترین را تا وقتیکه بزرگ شود،
و همه آنها را تا وقتیکه بمیرم.

۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۲:۱۴ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۳۵ ق.ظ پوریا قلعه
صداقت

صداقت

پادشاهی قصد کشتن اسیری کرد. اسیر در آن حالت ناامیدی شاه را دشنام داد.

شاه به یکی از وزرای خود گفت: او چه می گوید؟ وزیر گفت: به
جان شما دعا می کند. شاه اسیر را بخشید.

وزیر دیگری که در محضر شاه بود و با آن وزیر اول مخالفت داشت گفت: ای پادشاه آن اسیر به شما دشنام داد.
پادشاه گفت: تو راست می گویی اما دروغ آن وزیر که جان انسانی را نجات می دهد بهتر از راست توست که باعث مرگ انسانی می شود.
«گلستان سعدی»

 

👈جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت

۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۳۵ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه

ملانصرالدین (باران)

روزی باران شدیدی می بارید.
ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه می کرد.
در همین حین همسایه اش را دید که داشت به سرعت از کوچه می گذشت.
ملا داد زد: آهای فلانی!
کجا با این عجله؟

همسایه جواب داد: مگر نمی بینی چه بارانی دارد می بارد؟
ملا گفت: مردک خجالت نمی کشی از رحمت الهی فرار می کنی؟

همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت.

🔹چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را باز کرده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد که یکدفعه چشمش به ملا افتاد که قبایش را روی سر کشیده است و دارد به سمت خانه می دود.

فریاد زد: آهای ملا!
مگر حرفت یادت رفته؟
تو چرا از رحمت خداوند فرار می کنی؟

ملانصرالدین گفت: مرد حسابی، من دارم می دوم که کمتر نعمت خدا را زیر پایم لگد کنم!!!

۰۶ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۳۸ ب.ظ پوریا قلعه
زندگی امتحان دارد

زندگی امتحان دارد

هیچکس را در زندگی مقصر نمی دانم
از خوبان "خاطره"
و از بدان "تجربه"
میگیرم...!

بدترین ها "عبرت" میشوند...!
وبهترین ها"دوست"
حرف اشتباهیست که میگویند...

با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد.


اگر چنین بود!!!
از منیت و شخصیت هر کس چیزى باقى نمیماند.
هرکس هر چه به سرم آورد فقط خودم میباشم
اگر جواب هر جفایى بدى بود،
داستان زندگی ما خالى از آدم های خوب بود.
اگر همان اندک مهربانیم را از بر نشدند.
اگر خوبى کردم و بدى دیدم
کنار میکشم!!!
اما بد نمیشوم...
زیرا این تنها کاریست که از دستم بر میاید.
مهم نیست با من چه کردند.
من قهرمان زندگی خودم می مانم
من آدم خوبه ى زندگی خودم میباشم
با وجدانم آسوده میخوابم
سرم را پیش خدایم بالا میگیرم
و بخاطر همه چیز شاکر میباشم..

👈زندگی تولد دارد . . .
👈زندگی مرگ دارد . . .
👈زندگی عهد دارد . . .
👈زندگی پیمان دارد . . .
👈زندگی حساب دارد . . .
👈زندگی کتاب دارد . . .
👈زندگی خوب دارد . . .
👈زندگی بد دارد . . .
👈زندگی اصول دارد . . .
👈زندگی قانون دارد . . .
👈زندگی تاوان دارد . . .
👈زندگی امتحان دارد

۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۴:۳۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۸، ۰۲:۰۸ ب.ظ پوریا قلعه
خدایا...

خدایا...

خدایا...

رحمتی کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.

تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم... چون اعمالمان تا ابد با ما خواهند ماند.

۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۴:۰۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه

چهار دانشجو و استاد

چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند.

اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.
بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند.

 آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و
از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....

استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند.

چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند....

آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند.....

سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود:
 
کدام لاستیک پنچر شده بود ؟"

۰۵ اسفند ۹۸ ، ۱۳:۵۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه

معجزات عددی قرآن (ابواب)

(ابواب) جمع کلمه ی (باب) وبه معنی (درب) می باشد .

خداوند متعال تعداد درب های بهشت را درقرآن کریم هشت درب ذکرکرده است ؛ همانطورکه که حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم درحدیث متواتری فرموده است : (فِی الْجَنَّةِ ثَمَانِیَةُ أَبْوَابٍ فِیهَا بَابٌ یُسَمَّى الرَّیَّانَ لا یَدْخُلُهُ إِلا الصَّائِمُونَ) یعنی : دربهشت هشت درب موجود است که یکی ازآنها ریان نامیده می شود وغیراز روزه داران کسی ازآن درب وارد نمی شود .( به روایت بخاری ومسلم)

ازسوی دیگر خداوند متعال تعداد درب های جهنم را هفت درب ذکرکرده است ودرآیه ی 43و44 سوره حجرمی فرماید :

(لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ) یعنی : برای آن (دوزخ) هفت درب است ؛ (و) برای هردربی گروه معینی تقسیم شده اند .

 


بااین حساب مجموع درب های بهشت وجهنم برابر 15= 7+8 می شود .

حال اگرکلمه ی (ابواب) را درقرآن کریم شمارش نماییم ، درکمال تعجب می بینیم که به تعداد دربهای بهشت وجهنم یعنی 15 بار تکرارشده است !

حال پرسش این است :

آیا این برابری عددی می تواند تصادفی واتفاقی باشد یا اینکه دلیل محکمی است برحقانیت کتاب خداوند بلند مرتبه و صدق کلام مبارک او ؟!

۰۴ اسفند ۹۸ ، ۱۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه