.::التماس دعا::.

يكشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ب.ظ پوریا قلعه
عیب ها

عیب ها

دقایقی را که به عیب جویی، 
دیگران می گذرانیم، 
اگر صرف، 
اندیشیدن به عیبهای خود کنیم، 
فایده های زیادی می بریم،
که کوچکترین آن خودشناسی است...

 

امیرالمومنین علی علیه‌السلام:
عاقلترین مردم کسی است که 
به عیبهای خویش بینا، 
و از عیوب دیگران نابینا باشد.

۰۳ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۲۳ ۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱
پوریا قلعه
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۲۲ ق.ظ پوریا قلعه
تصادف

تصادف

پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:
خواهش می کنم به داد این بچه برسید.
بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. 
بلافاصله پرستار گفت: 
این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم. 
پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم.
خواهش می کنم عملش کنید من هرجور شده پول رو تا شب براتون میارم. 
پس پرستار گفت با دکتری که قراره بچه رو عمل کنه صحبت کنید.
پیش دکتر رفت اما دکتر بدون اینکه به کودک نگاهی بیندازد گفت: 
این قانون بیمارستانه. باید پول قبل از عمل پرداخت بشه.
صبح روز بعد… همان دکتر سر مزار دختر کوچکش ماتش برده بود و به دیروزش می اندیشید.
خوب است کمے انسان باشیم…!

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۲۲ ۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱
پوریا قلعه
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۱:۰۷ ق.ظ پوریا قلعه
نهایت ضعف و نهایت قدرت

نهایت ضعف و نهایت قدرت

موسی کودکی شیر خوار بود...
او را از ترس فرعون به آب انداختند...
و او در نهایت ضعف و ناتوانی بود...  
اما غرق نشد...

اما فرعون در دریا غرق شد؛
در حالی که در نهایت قدرتش بود..
پس هر کس باخدا باشد
 ضعفش ضرری نمی رساند
و هر کس بی خدا باشد 
قدرتش نفعی نمی رساند

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۱۱:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
پوریا قلعه
جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۹، ۱۲:۴۴ ق.ظ پوریا قلعه
الله❤️

الله❤️

علمی که ترا گره گشاید بطلب

زان پیش که از تو جان برآید بطلب

 

آن نیست که هست می نماید بگذار

آن هست که نیست می نماید بطلب

 

مولانا

۰۱ اسفند ۹۹ ، ۰۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
پوریا قلعه
پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۴۳ ق.ظ پوریا قلعه
بازی انفرادی

بازی انفرادی

هیچ‌کس چیزی به آدمی نمی‌دهد مگر خود او. 

و هیچ‌کس چیزی از آدمی دریغ نمی‌دارد مگر خود او.

«بازی زندگی» یک بازی انفرادی است. 

اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهدشد . 

۳۰ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۲۷ ب.ظ پوریا قلعه
یاد بگیریم

یاد بگیریم

باهم باشیم ؛
 بدون تصاحب یکدیگر

همنوا باشیم ؛
بدون تصرف اندیشه یکدیگر

 همکار باشیم ؛
بدون دخالت در کار یکدیگر

همدل باشیم ؛
 بدون راهیابی به راز یکدیگر

 همنشین باشیم ؛
 بدون تجاور به مرزهای یکدیگر

۲۶ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۲۷ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ب.ظ پوریا قلعه
آتش خشم

آتش خشم

فرق چوب و عود را آتش معلوم می‌کند!

هر دو دود می‌کنند؛
اما یکی راه نفس را می‌بندد...
 دیگری فضا را معطّر می‌کند...
خشم همان آتش است!
چوب یا عود بودن آدمی به وقت
خشم آشکار می شود

۲۶ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۱۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۸:۵۰ ب.ظ پوریا قلعه
آدم ترسو

آدم ترسو

با آدم های ترسو معاشرت نکنید

اگه از ترس خودتونو  نکشن 
ولی “حتما رویاهاتونو نابود میکنن” ...

۲۶ بهمن ۹۹ ، ۲۰:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ب.ظ پوریا قلعه
هدف

هدف

اگر تخته ای را روی زمین بگذاریم و از شما بخواهیم در ازای 20 هزار تومان روی آن راه بروید ، حتما این کار را انجام  خواهید داد، چون کار بسیار آسانی است. اما اگر همان تخته را به عنوان پلی میان دو ساختمان صد طبقه قرار دهیم  و بخواهیم که همان کار را در ازای 20 هزار تومان انجام دهید ، آیا این کار را انجام می دهید؟

واضح است که چنین کاری نمی کنید. زیرا دریافت آن 20 هزار تومان دیگر مطلوب یا حتی ممکن به نظر نمی آید. حالا اگر فرزندتان در ساختمان رو به رو  در آتش گرفتار شده باشد ، آیا برای نجات او از روی تخته عبور می کنید؟

بدون تردید این کار را انجام خواهید داد، چه 20 هزار تومان را بگیرید و چه نگیرید. چرا بار نخست گفتید به هیچ وجه از آن تخته میان دو آسمان خراش نمی گذرید و بار دوم اصلا تردید نکردید؟ خطر در هر دو شرایط یکسان است . پس چه چیزی در این میان تغییر کرده است؟

«هدفتان تغییر کرده است»

"وقتی دلیلی کافی و بزرگ داشته باشیم، راه هر کاری را پیداخواهیم کرد!"

۲۴ بهمن ۹۹ ، ۱۲:۲۴ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۵۷ ق.ظ پوریا قلعه
غذاخوری بین راهی

غذاخوری بین راهی

یک غذا خوری بین راهی بر سردر ورودی اش با خط درشت نوشته بود:

 «شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آنرا از نوه ی شما دریافت ‌خواهیم کرد»

راننده ای با خواندن این تابلو، اتومبیلش را فورا " پارک کرد و وارد رستوران شد و ناهار مفصلی را سفارش داد و نوش جان کرد. بعد از خوردن غذا، سرش را پایین انداخت که بیرون برود. ولی دید پیش خدمت با صورت حسابی بلند و بالا جلویش سبز شده است ...
با تعجب پرسید: «مگر شما ننوشته اید پو ل غذا را از نوه ی من خواهید گرفت؟»
پیش خدمت با خنده جواب داد: « چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه تان خواهیم گرفت ولی این صورت حساب مربوط به پدر بزرگ مرحوم شماست ...! »
 
نتیجه اخلاقی :
این داستان حقیقتی را در قالب طنز بیان میکند که کاملا مصداق دارد ...

ممکن است ما کارهایی را انجام دهیم که آیندگان مجبور به پرداخت بهای آن باشند ...

" انتخاب ها را جدی بگیریم ... در قبال آیندگان مسئولیم ...! "

۲۲ بهمن ۹۹ ، ۰۹:۵۷ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
پوریا قلعه