.::التماس دعا::.

سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۵۲ ق.ظ پوریا قلعه
نزدیک

نزدیک

چه نزدیک است جان تو به جانم
که هر چیزی که اندیشی بدانم

 

از این نزدیکتر دارم نشانی
بیا نزدیک و بنگر در نشانم...

 

👤 مولانا

۱۳ مهر ۰۰ ، ۱۰:۵۲ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۱۳ مهر ۱۴۰۰، ۱۰:۲۶ ق.ظ پوریا قلعه
هدف، علاقه یا ارزش‌

هدف، علاقه یا ارزش‌

بسیار مهم است که هدف، علاقه یا ارزش‌هایی داشته باشید که به زندگی‌تان معنا و ارزش بدهد. منبع مشخص این معنا مهم نیست.

در واقع، چیزی که برای شخصی معنادار است ممکن است برای فرد دیگری کاملاً بی‌معنی باشد‌. نکته‌ی کلیدی این است که چیزی را پیدا کنید که به زندگی شما هدف بدهد و این امکان ‌را که هر روز با انرژی بیشتری به آن هدف نزدیک شوید.

خوشحالی امری کاملاً شخصی است. عواملی که باعث خوشحالی یک شخص میشود، لزوماً افراد دیگر را خوشحال نمی‌کند.


👤لئو بورمنز
📕 دهکده‌ جهانی خوشبختی

۱۳ مهر ۰۰ ، ۱۰:۲۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
يكشنبه, ۱۱ مهر ۱۴۰۰، ۰۹:۰۱ ب.ظ پوریا قلعه
آدم هوس می کند تنها باشد

آدم هوس می کند تنها باشد

خب گاهی اوقات آدم هوس می کند تنها باشد،خودش باشد و خودش!
نه اینکه آدم منزویِ گوشه گیر یا افسرده یا اینکه از اطرافیانش فراری باشد،نه...!
گاهی آدم نیاز دارد به خودش استراحت بدهد و برای چند روزی هم که شده برای خودش زندگی کند!
موسیقی مورد علاقه اش را گوش بدهد،کتابِ مورد علاقه اش را بخواند،هر وقت که دلش خواست بخوابد،هروقت دلش خواست بیدار شود!
تنهایی قدم بزند و ساعت ها در فکر فرو برود!
بدونِ اینکه لازم باشد برای رفتارش توضیحی به کسی بدهد!
بدون اینکه نگران باشد که ای وای غذایش دیر شد، ای وای امروز خانه را گردگیری نکرد ،ای وای درآمدم برای این ماه کفایت نکرد و هزار فکر و استرسِ دیگر...
گاهی به تنها بودنِ اطرافیانتان رضایت بدهید!
اجازه بدهید بار روی دوشش را کم کند باور کنید روح و روانش جانِ تازه میگیرد،
و با حس و حالی بهتر به شما بازمی گردد!

 

👤 المیرا دهنوی

۱۱ مهر ۰۰ ، ۲۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۵۴ ب.ظ پوریا قلعه
تورا شکر میکنم

تورا شکر میکنم

ای خالق هستی، از تو بخاطر موهبت زندگی که‌به‌من عطا کرده‌ای سپاسگزارم. از تو برای تجربه این جسم زیبا و این ذهن فوق‌العاده سپاسگزارم.

تورا شکر میکنم برای کلام، چشمان و قلبم.
به هرکجا میروم عشق تو را در سینه دارم و با دیگران نیز عشق تو را شریک میشوم.
تو را همانگونه که هستی دوست دارم و چون آفریده تو هستم، خودم را نیز همانگونه که هستم دوست دارم.
به من کمک کن تا این عشق و‌ آرامش را در قلبم نگه دارم و با آن مسیر جدیدی برای زندگی بسازم و بقیه عمرم را با عشق زندگی کنم... آمین


📕 #چهار_میثاق
👤دون میگوئل روئیز

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۵۱ ب.ظ پوریا قلعه
"اتفاقات بد براى آدمهاى خوب مى‌افتد."

"اتفاقات بد براى آدمهاى خوب مى‌افتد."

"هیچ چیز در زندگى هدر نمى‌رود.
خدا حتى از ده دقیقه‌ى بحرانى شما هم به نفعتان استفاده میکند.
حتما شنیده‌اید که مى‌گویند:
"اتفاقات بد براى آدمهاى خوب مى‌افتد." درست است. اما این‌هم درست است که آدمهاى خوب بر اتفاقات بد غلبه مى‌کنند و بعد از پشت سر گذاشتن بحران، نسبت به قبل، آدمهاى بهترى مى‌شوند.

خداوند آزمون شما را به الگویى براى دیگران تبدیل میکند.
مشکلات غیرمنتظره‌ى شما دلیل محکمى است براینکه خداوند برنامه‌اى فوق‌العاده براى آینده‌تان دارد!

 

👤 جوئل اوستین
📕 هر روز پنجشنبه است

۳۰ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۱۷ ق.ظ پوریا قلعه
حصار راحتی

حصار راحتی

دکتر اسپنسر جانسون، نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم‌ها و موش‌ها را این طور توصیف می‌کند.

 وقتی یک موش حس می‌کند تلاش‌هایش به نتیجه نمی‌رسد، روش خود را عوض می‌کند، اما وقتی آدم‌ها حس می‌کنند کاری که انجام می‌دهند به نتیجه نمی‌رسد، عصبانی و خسته می‌شوند و دوست ندارند روش خود را عوض کنند. حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه‌ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می‌گیرند و می‌گویند: «من همیشه این کار را همین طور انجام داده‌ام. «یا» من آدمی این مدلی هستم.»

در اصل این آدم‌ها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن می‌ترسند و حس می‌کنند ترسشان به این معناست که دیگر روش‌ها اشتباه است.

اگر واقعا می‌‌خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده‌اید، پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.

۲۰ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۱۷ ۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۱۲ ق.ظ پوریا قلعه
خوبی بیش از حد!

خوبی بیش از حد!

مردی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت. سبب گریه‌اش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه می‌کنم مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند. شب دیگر دیدند همان مرد باز گریه می‌کند، گفتند حسن آقا دیگر چه شده؟ حالا که شغل پیدا کردی، گفت: شما همه منزل و ماءوا مسکن دارید و می‌توانید خوتان را از سرما و گرما حفظ کنید ولی من غریبم و خانه ندارم برای همین بدبختی گریه می‌کنم. بار دیگر اهالی ده همت کردن و برایش خانه‌ای تهیه کردند و وی را در آنجا جا دادند. ولی شب باز دیدند دارد گریه می‌کند. وقتی علت را پرسیدند گفت: هر کدام از شما‌ها همسری دارید ولی من تنها در میان اطاقم  می‌خوابم. مردم این مشکل او را نیز حل کردند و دختری از دختران ده را به ازدواج او درآوردند. ولی باز شب هنگام حسن آقا داشت گریه می‌کرد. گفتند باز چی شده، گفت: همه شما سید هستید و من در میان شما اجنبی هستم. به دستور کدخدا شال سبزی به کمر او بستند تا شاید از صدای گریه او راحت شوند ولی با کمال تعجب دیدند او شب باز گریه می‌کند، وقتی علت را پرسیدند گفت: بر جد غریبم گریه می‌کنم و به شما هیچ ربطی ندارد...

۲۰ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۱۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه
شنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۰۷ ق.ظ پوریا قلعه
پیرمرد و داماد

پیرمرد و داماد

پیرمرد داخل سالن یه گوشه ای تنها نشسته بود. داماد جلو آمد و‌ گفت: سلام استاد ، من رو یادتون هست؟ معلم گفت خیر عزیزم فقط می‌ دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.

داماد خودش رو معرفی کرد و گفت: مگه میشه من رو از یاد برده باشید؟ یادتان هست ساعت گران‌قیمت یکی از بچه‌ ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌ آموزان کلاس را بگردید. گفتید همه ما باید سمت دیوار بایستیم ومن هم که ساعت را از روی بچگی دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم ، که آبرویم را می‌برید ،

 ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیه‌ دانش‌ آموزان را تا آخر انجام دادید. تا پایان آن سال و سال های بعد هم در آن مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد.

 معلم گفت: من باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانش‌ آموزان چشم‌ هایم را بسته بودم.

۲۰ شهریور ۰۰ ، ۰۹:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۵۴ ب.ظ پوریا قلعه
برگهای تقویم

برگهای تقویم

کسی را اگر دوست داری...
یک لحظه به نبودنش فکر کن...
دلت اگر نریخت،دلش را نلرزان...!
آسمان همیشه آبی نیست...
و آدم ها همیشه از سمتی که فکر می کنند محکم است می افتند...
هزار سال هم که بگذرد...
تلخی دهان آدم های بریده را
تمام شکر های دنیا هم عوض نمی کند...
کسی را اگر دوست داری،برایش همان باش که می خواهی باشد...
و یادت باشد...
تمام برگهای تقویم...
سهم تمام آدم ها نمی شود...

 

👤معصومه صابر

۱۵ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۴۵ ب.ظ پوریا قلعه
خوب عشق کردی؟

خوب عشق کردی؟

اگه بچه داشتم، پسر یا دختر، ازش نمیپرسیدم : "مشقهاتو نوشتی یا نه؟"
میگفتم: "خوب عشق کردی؟"
و اگه احیانا هنوز این کارو نکرده بود، فحش بارونش می کردم.
بهش می گفتم: "پس منتظر چی هستی؟ منتظری همه ی دندونهات بریزه؟ ها؟ چی فکر کردی؟ فکر کردی عمرِ نوح داری؟ پس کی می خوای شروع کنی؟ کی؟ وقتی بازنشسته شدی؟ وقتی نصف عمرت هدر رفت؟ محضِ رضای خدا بجنب! برو جلو اگه دلت لرزید! منتظر نشو! امروز که داری زندگی میکنی. فردا شاید یه بمب یه راست بیفته رو کله ت ... وقت داره به سرعت میگذره ...
نکنه بی عشق، سقط شی! برو پیِ عشق!
آدمهایی که توی زندگی، درباره ت قضاوت می کنن، محرومن. مثلِ اونها نباش و زندگی کن! زندگی کن! حساب کتاب نکن ..."

 

آلن وتز
📙 نمایشنامه : کافه پولشری

۱۵ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه