.::التماس دعا::.

پنجشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۰:۰۵ ق.ظ پوریا قلعه
گورکن

گورکن

از یک گورکن پرسیدند: تو که با قبر و مرده و جنازه سرو کار داشتی عجیب ترین چیزی که دیدی چی بود؟

گورکن گفت: پنجاه ساله گور میکنم، مرده غسل میدم، اجساد زیادی را کفن کردم و زیر خاک دفن کردم، ولی عجیب ترین چیزی که دیدم خودم هستم.

پنجاه ساله با همه چیزایی که دیدم هنوز باور نکردم من هم یه روز میمیرم!

۰۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
پوریا قلعه

نخل

کشاورزان جنوب و نخل دار ها عادت خوبی دارند.
نخلی را که زیاد خوشه بدهد را عزیز،
نمی دارند، تنبیهش میکنند.
زخمش می زنند، خوشه هایش را با بیرحمی تمام می برند. شاید بگویید: آخی طفلکی ها گناه دارند،
 بله سخت است اما باور کنید این کار

ادامه مطلب...
۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۴:۳۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه
دوشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۲۳ ب.ظ پوریا قلعه
سکوت

سکوت

آخر نفهمیدیم...!
سکوت علامت رضاست!
یا تحمل نارضایتی هاست!
یا سرشار از ناگفته هاست...!

۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه

کرونا

در سال ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ که همه ما درگیر کرونا بودیم و هستیم، همچنان مهم‌ترین دلیل مرگ در جهان «گرسنگی» هست، نه کرونا!

گرسنگی: ۱۰٫۵ میلیون نفر
سرطان: ۷٫۷ میلیون نفر
سیگار: ۴٫۷ میلیون نفر
الکل: ۲٫۳ میلیون نفر
ایدز: ۱٫۶ میلیون نفر
کرونا: ۱٫۶ میلیون نفر
تصادفات رانندگی: ۱٫۳ میلیون نفر
خودکشی: ۱ میلیون نفر
آب آلوده: ۰٫۸ میلیون نفر
آنفولانزای فصلی: ۰٫۵ میلیون نفر

هر روز هزاران کودک در جهان از ویروسی بنام «گرسنگی» می‌میرند. درمان این ویروس هم هزاران سال است که کشف شده است، غذا!!!

ولی این ویروس هرگز ریشه کن نشد. هیچکس هم در جهان برایش وضعیت فوق‌العاده اعلام نکرد. تنها تفاوت این ویروس با ویروس کرونا این است که ثروتمندان عالم هم به آن دچار شده‌اند و شاید به همین دلیل در جهان وضعیت فوق‌العاده اعلام شد!

۲۷ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۴۰ ۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰
پوریا قلعه

صاحب خانه

گدایی به قصد دریافت چیزی درب خانه ای را کوبید ۰ صاحب خانه فریاد براورد : کیست؟
گدا پاسخ داد : «فقیری عاجز و بینوا."
صاحبخانه سر براورد و پرسید :"چه می خواهی ؟»
گدا گفت :" فقیر چه خواهد؟ هر چه مرحمت کنی."
صاحب خانه گفت: " مرا جود و بخشش چون حاتم طائی است . چه کنم که این بالا گرفتارم ودرهم و دینار در سرای پایین و  اکنون مرا به آن دسترسی نیست."
گدا آهی سرد برکشید ، از بخت بد خویش نالید و سر در راه نهاد .

 مدتی بعد از قضا دوباره  گدا را به همان خانه کار افتاد . دق الباب کرد . صاحب خانه فریاد   براورد :" کیست؟"
گدا پاسخ داد : « فقیری عاجز و بینوا.»
صاحبخانه سر براورد و پرسید :«چه می خواهی ؟»
گدا گفت :«فقیر چه خواهد؟ هر چه مرحمت کنی.»
صاحب خانه گفت: «مرا جود و کرم بیش از حاتم طائی است . چه کنم که اکنون این پایین گرفتارم ودرهم و دینار در سرای بالا و  فی الحال مرا به آن دسترسی نیست.»

گدا پوزخندی زد و گفت : « ما هم پائینت را دیده ایم و هم بالایت را»

۲۷ بهمن ۰۰ ، ۱۸:۳۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ۰۵:۱۰ ب.ظ پوریا قلعه
دزد دعا

دزد دعا

گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند.

او را گفتند :
 چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت:
صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین!
اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است..

۲۷ بهمن ۰۰ ، ۱۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پوریا قلعه
سه شنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۱۰ ب.ظ پوریا قلعه
چاه

چاه

شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت.
سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن.
 دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم.
 دزد از داخل چاه بلند فریاد زد: آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی.

۲۶ بهمن ۰۰ ، ۲۰:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه

بز و گوسفندی

بز و گوسفندی باهم می رفتند.
به جویی رسیدند،گوسفند از روی
 جوی جستی زد.دنبه او بالا رفت،بز
 خندید وفریاد کشید :آ... تورا برهنه دیدم

گوسفند غمگین شد. روی بر گرداند و گفت: ای بی انصاف من سالهاست تو را برهنه می بینم و نمی خندم و طعنه ای به تو نمی زنم.

تو پس از عمری که یک بار مرا چنین دیده ای لب به سرزنش و تمسخر من میگشایی؟

چون لئیمی با هزاران عیب وعار
روز وشب بر خلق عالم آشکار

بیند اندک عیبی از صاحب کرم
بر نیارد جزبه طعن ولعن دم

جامی

۲۴ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۳۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
پوریا قلعه

امتحان الهی

روزی دو فرشته از آسمان به زمین فرود آمدند. در بین راه یکدیگر را دیدند .

یکى از آن دو به دیگرى گفت :
براى چه مأموریتی فرود مى‏ آیى؟

گفت : خدای متعال مرا به طرف دریایی فرستاده تا یکی از ماهیان دریا را که ستمگری از ستمگران به آن میل پیدا کرده است و از خداوند آن را طلب کرده است را به آن دریا برانم و آن را در تور ماهیگیرها بیاندازم تا او را برای آن ستمگر صید کنند ، تا آن ستمگر از این بابت به انتهای آرزوی خود برسد .

سپس او به رفیقش گفت :
تو براى چه مأمور شده اى؟
گفت : خداوند عزّوجل مرا براى امرى عجیب ‏تر از آنچه تو را به آن مأمور کرده ، فرستاده است .

خدای متعال مرا فرستاده تا نزد بنده ی مؤمنش که روزه‏ دار و شب زنده دار است و دعا و روزه ‏اش در آسمان شناخته شده است  بروم تا ظرف غذایی را که برای افطارش آماده کرده است را واژگون کنم تا بدین وسیله آزمایش نهایى ایمان از او صورت گرفته باشد.

🗂منبع: بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۲۲۹

۲۴ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه

گذشت یا محبت

با هیچ‌کس نباید بیش از اندازه گذشت یا محبت داشت!
همان‌طور که دوستانمان را نه به علت رد کردن تقاضای قرضی که از ما خواسته‌اند، بلکه به علت اینکه به آنان قرض داده‌ایم از دست می‌دهیم، هیچ‌کس را به علت رفتار غرورآمیز و بی‌اعتنایی اندک از دست نمیدهیم، بلکه به این علت از دست می‌دهیم که رفتاری بیش از اندازه دوستانه و فروتنانه از ما دیده است.

آرتور شوپنهاور

۲۴ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پوریا قلعه